برادران منا زین سپس سیه مکنید
بمدح خواجه ختلان به جشنها خامه.
منجیک.
کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم از آن سپس که بخیری همی بپوشم ورد.
کسایی.
بدانست کش بخت برگشت و روزنخواهد شدن زین سپس دلفروز.
فردوسی.
ز یزدان بجستی مرا زآن سپس ترا داد یزدان فریادرس.
فردوسی.
خواجه بر تو کرد خواری آن سلیم و سهل بودخوار آن خواری که بر تو زین سپس غوغا کند.
منوچهری.
زین سپس خادم تو باشم و مولایت چاکر و بنده وخاک دو کف پایت.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 166 ).
سپس ِ باقر و سجاد رَوَم در ره دین تو بقر رو سپس ِ عامه که ایشان بقرند.
ناصرخسرو.
سپس ِ دیو به بیراه چنین چند رَوی جز که بی راه ندانی نرود دیو رجیم.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقی زاده ص 300 ).
تا به پیش و سپس ِ زین ِ براقش مانداول و آخر هر ماه از آن گیردخم.
سوزنی.
زین سپس ابروار پاشم جان کاین قدر فتح باب ماحضر است.
خاقانی.
زین سپس بر آسمان جوئیم اهل زآنکه بر روی زمین جستیم نیست.
خاقانی ( دیوان چ دکتر سجادی ص 747 ).
رونق سامانیان زآن سپس روی در نقصان نهاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).اگر زمانه ز عدل تو آگهی یابد
از این سپس نکند رخت عمر ما یغما.
کمال الدین اسماعیل.
برو زین سپس گو سر خویش گیرگرانی مکن جای دیگر بمیر.
سعدی ( بوستان ).