سپزگی

لغت نامه دهخدا

سپزگی. [ س ِ پ َ ] ( حامص ) غم و اندوه و رنج و درد. ( ناظم الاطباء ). رنج و سختی و مشقت. ( جهانگیری ) :
کی سپزگی کشیدمی ز رقیب
گر بدی یار مهربان با من.
حنظله بادغیسی ( از جهانگیری ).
مصحف سپرگی. رجوع به سپرگی شود.

فرهنگ فارسی

غم و اندوه و رنج و درد رنج و سختی و مشقت

فرهنگ عمید

نمامی، غمازی، سخن چینی: کی سپزگی کشیدمی ز رقیب / گر بدی یار مهربان با من (حنظلۀ بادغیسی: شاعران بی دیوان: ۴ ).

پیشنهاد کاربران

همانگونه که دوستان اشاره کردند معنای سپزگی در اصل تهمت و افترا است و اینچنین در لفت نامه ی مختصر پهلوی د. ن. مکنزی امده است. گویا در لغت نامه ی دهخدا به اشتباه ای ذکر شده زیرا از خود شعری که برای نمونه اورده اند پیداست که معنای ان در پارسی نو نیز تهمت و افترا است نه غم و اندوه.
غم و رنج و مشقت
انگ، تهمت
سپزگیه در پارسیگ ( پهلوی ساسانی ) : خیرچینی ، تهمت - � سپزگی
. سپزگ : تهمت زن ، خبرچین
سِپَزِگویدن = رنجیدن. غمگینیدن.

بپرس