سپری گشتن. [ س ِ پ َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) آخر شدن. تمام شدن. بپایان رسیدن : با چنین خو که تو داری پسرا گر بمثل صبر ایوب مرا بودی گشتی سپری.فرخی.رجوع به سپری گردیدن شود.