سپرده

/seporde/

مترادف سپرده: امانت، ودیعه، محول، سفارش، سفارش شده، درنوردیده، طی شده

معنی انگلیسی:
deposited, deposit

لغت نامه دهخدا

سپرده. [ س ِ / س َ پ َ / پ ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) طی کرده و راه رفته. ( آنندراج ) ( برهان ) :
همه تنگدل گشته و تافته
سپرده زمین شاه نایافته.
فردوسی.
|| تاه شده و پیچیده شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معانی سپردن شود.

سپرده. [ س ِ پ ُ دَ / دِ ] ( اِ ) امانت. ودیعه. || ( ن مف ) تسلیم شده. ( ناظم الاطباء ). || پایمال گردیده و بپای کوفته شده. ( برهان ) ( آنندراج ).هر چیز که بپای فروگیرند و پایمال کنند. ( اوبهی ).

فرهنگ فارسی

۱ - تسلیم شده بامانت گذاشته . ۲ - سفارش شده . ۳ - ( اسم ) وجهی که در بانک یا صندوق اداره بامانت گذارند .

فرهنگ معین

(س پَ دَ یادِ ) (ص مف . ) ۱ - طی کرده . ۲ - پایمال گردیده .
(س پُ دَ یا دِ ) ۱ - (ص مف . ) به امانت گذاشته . ۲ - سفارش شده .

فرهنگ عمید

چیزی که در جایی یا نزد کسی به رسم امانت گذاشته می شود، ودیعه.

واژه نامه بختیاریکا

اِسپاردِه

جدول کلمات

امانت

مترادف ها

deposit (اسم)
ته نشین، سپرده، پول، ته نشست، بیعانه، گرو

guarantee (اسم)
ضامن، تعهد، ضمانت، وثیقه، عهده، سپرده

trust fund (اسم)
سپرده، وجه امانی، سرمایه امانی

trusted (صفت)
موتمن، سپرده

committed (صفت)
سپرده

deposited (صفت)
سپرده

entrusted (صفت)
سپرده

consigned (صفت)
سپرده

فارسی به عربی

ایداع , ضمان

پیشنهاد کاربران

بپرس