سپر بستن

پیشنهاد کاربران

سپر بستن ؛ مقاومت کردن. آماده شدن برای جنگ. پایداری کردن در جنگ :
گر عاشقی و لذت پیکانت آرزوست
در جلوه گاه سخت کمانان سپر مبند.
شانی تکلو ( از آنندراج ) .
چون به پیش آید خدنگش بر قضا بندم سپر
...
[مشاهده متن کامل]

تا نیارد نوک پیکانش سر از آن سو بدر.
درویش دهنگی ( از آنندراج ) .
کدام روز آن نگار بدخو بجنگ دلها کمر نبندد
ز غمزه تیغ و ز عشوه خنجر ز چین ابرو سپر نبندد.
رفیع واعظ ( از آنندراج ) .

بپرس