الان میفهمم اشخاصی مثل کزازی اینا هیچی از فارسی نمیدونند و فقط توی فاز هستند. سبد هم از همین ریشه هست یعنی وسیله ای که چیزی رو باهاش جابجا میکنی سپری میکنی. پخش میکنی، یعنی یک کلمه سپر اولیه از کلیه جهات
... [مشاهده متن کامل] معنایی مورد استفاده قرار گرفته از پرتاب کردن تا مسافتی که پرتابه طی کرده در معنای سپری کردن. از عقب راندن شخص تا شمشیر و پس زدنش و پرتاب کردن که با ساپان یعنی قلاب سنگ از یک ریشه معنایی میادخیلی جالبه. تا الان ریشه اکثر فعلهای فارسی رو پیدا کردم و همشونم ترکی هستند از بردن، ستاندن، زدن، گشتن، شنیدن
همی تا توان راه نیکی سپر
که نیکی بود مر بدی را سپر.
در این بیت مصرع اول رو نگاه کنید اصلا معنی سپر امروزی نمیده میگه تا میتوانی نیکی بپراکن که نیکی فقط جلوی بدی سپر هست. دقت کنید در دو معنی استفاده کرده یکی سپر امروزی یکی معنی اصلی کلمه یعنی پخش کردن و اندختن. در مصرع اول سپر به معنی گسترش دادن هست. دقت کنید وقتی چیزی رو سپمک میکنی یعنی از جایی به جایی میندازی یا میبری و این با معنی گذراندن و پیمودن راه هم هست لذا این ابیات نمونه اثبات میکنه کلمه همون سپمک ترکی هست. دقت کنید ابزار ساپان هم سنگی رو از جایی به جای دیگر پرتاب میکنه و میبره و اینجوریه که اکثریت فعلهای فارسی از ترکی گرفته شده یعنی دقیقا چیزی که فکر میکنند فارسی ناب هست همون ترکی هست. در بیت بالا مصرع اول هم شاعر منظورش این نیست که راه نیکی رو سد کن دقت کنید نوشته همی تا توان یعنی تا میتوانی نیکی کن نه اینکه جلوی نیکی رو بگیری. و دقیقا هم با بیت دوم درست در میاد تا می توانی نیکی کن که فقط نیکی میتونه جلوی بدی رو بگیره. شاعر با ظرافت سپر رو در دو معنا استفاده کرده که این با سپری کردن و رفتن از جایی به جایی مطابق هست. خوبی شعر اینه که کلی نمونه هست بفهمی شاعر در چه معنی استفاده میکرده. خود کلمه بود هم ترکی هست و همون بودی مخفف بودیر هست به معنی این است. وای خدای من همه چی ترکی هست. ددگیم اوغلان بودی یعنی پسری که گفتم اینه. حالا یکی میاد میگه بود با بین انگلیسی یکیه. در حالی که بود معنی گذشته داره ولی در هیچ شعری معنی گذشته نداره و همیشه معنی حال داره
... [مشاهده متن کامل] در شعر زیر
که هر بامدادی ، چو زرّین سپر
ز مشرق بر آرد فروزنده سر.
اینجا منظور از زرین خورشید هست و سپر تابش نور خورشید وگرنه خورشید چه ربطی به سپر داره. معنی شعر میشه هر صبح که خورشید نورش را می تاباند و می پراکند. سپمک معنی ریختن و پخش کردن چیزی هست. این فعل دقیقا کاربردش مثلا ریختن مثلا گندم بروی زمین برای کشت هست به این میگن سپمک. یعنی پرتاب و پخش کردن چیزی که اینجا هم دقیقا شعر همینو میگه
... [مشاهده متن کامل] اگه بخای با دید فارسی ریشه یابی کنی میشه سه تا پر، یا یک شی سه گوش که با توجه به شکل دایره ای سپر جنگی هیچ ارتباطی نداره. دقت شود قلاب سنگ در ترکی میشه ساپان که اونم به معنی پرتابگر هست
سپر با فتحه ترکی هست از ریشه فعل سپمک بمعنی پراکنده کردن و دفع کردن که در اینجا سپر منظور پراکنده کردن و دفع سلاح مورد حمله هست. ووردوم یره سپیلدی یعنی زدم زمین افتاد.
منبع عکس. فرهنگ فارسی یا فرهنگ عمید
سیاج
سپر بخشی از بدنه یک خودرو که در جلو و پشت آن قرار دارد. دلیل طراحی این بخش در خودروها ایجاد ایمنی در آن و عدم خوردن ضربه به خودرو می باشد. البته در تصادف هایی که در سرعت بالا رخ می دهد این بخش قادر به مهار خسارت ها نیست. اما به میزان زیادی این خسارت ها را کاهش می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
سپر معمولا فلزی و یا پلاستیکی است. فلزی باعث وزن زیاد خودرو می شود و پلاستیکی بالعکس.
محافظت از بدنه خودرو، افزایش ایمنی عابران پیاده، زیبایی و بهبود آیرودینامیک از وظایف اصلی سپر می باشد.
سپر ماشین با رنگ بدنه خودرو معمولا باید یکسان باشد.
سپرها با توجه به نوعشان قابلیت نصب سنسور و چراغ و شبرنگ را دارند.
سپر می تواند مجموعه کامل با دیگر تجهیزات یا فقط بدون تجهیزات باشد.
گلِ سپر یا گل سپر قطعه ای فلزی یا لاستیکی است و برای جلوگیری از آسیب دیدن خودرو روی سپر آن نصب می شود.
سپر های فلزی وپلاستیکی مزایا و معایب خود را دارند.
پلاستیکی ارزان قیمت، قابلیت نصب آسان و تعویض آسان و همچنین تنوع زیاد دارد اما سپر فلزی خیر.
عمر طولانی و مقاومت بیشتر از مزایای سپر فلزی است.
واژه سپر
معادل ابجد 262
تعداد حروف 3
تلفظ sepor
نقش دستوری اسم
ترکیب [[پهلوی]] ( بن مضارعِ سپردن
مختصات ( س پَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی separ
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ لغت معین
واژه سپر در عربی رفت وتحقیر کرد شده سفر بهترین واژه جایگزین برای سفر عربی است.
جوشن
متضاد سپر، نیزه است
Shield
به معنی سپر
سپر: سپردر پهلوی سْپر spar بوده است.
( ( که هر بامدادی ، چو زرّین سپر
ز مشرق بر آرد فروزنده سر. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 201 )
سپر بر آب افکندن: زبون شدن
چون سپر انداختن آفتاب
گشت زمین را سپر افکن بر آب
یعنی خورشید با غروب خود در مقابل زمین زبون شد.
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۵٠.
جنه
در زبان لری بختیاری به معنی
نگهبان. پناه گاه
Separ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)