نمونه ای از مغالطه های رایج در فضای مجازی درباره ی �ترکی بودنِ� واژگان فارسی است که با استدلال های ضعیف، بدون روش علمی زبان شناسی، و صرفاً با بازی با شباهت های ظاهری میان واژگان، سعی می کند زبان فارسی را مشتق از ترکی معرفی کند. این ادعاها عمدتاً برخاسته از دیدگاه های نژادگرایانه یا هویتی هستند، نه مطالعات علمی تاریخی یا زبان شناسی.
... [مشاهده متن کامل]
اکنون به صورت دقیق و مستند، بند به بند این ادعاها را بررسی و نقد می کنم:
- - -
🔹 ۱. ادعای ترکی بودن واژه ی �سِپَر� از �سپمک� ترکی
❌ ردیه علمی:
ریشه ی واژه �سِپَر�:
واژه ی سپر در فارسی از ریشه ی √سپ ( در اوستایی و سانسکریت √sap یا √śap ) به معنی �پوشاندن، محافظت کردن� گرفته شده است.
در اوستایی:
واژه ی spərəta - به معنی محافظ، نگهدارنده وجود دارد.
در سانسکریت:
śapati به معنی محافظت کردن، سوگند یاد کردن ( در مفهومی مقدس، برای دفاع از چیزی ) .
در فارسی میانه:
واژه ی spal به معنی پوشش یا حفاظ است.
📚 منبع:
Mayrhofer, EWAia ( Etymological Dictionary of Indo - Aryan Languages )
A Concise Pahlavi Dictionary, D. N. MacKenzie
واژه نامه ی زبان پهلوی، احمد تفضلی
- - -
🔹 ۲. واژه ی ترکی �سپمک� ( serpmek به معنی پاشیدن، پخش کردن )
فعل serpmek در ترکی ( عثمانی یا ترکی استانبولی امروزی ) به معنی �پاشیدن� است.
این واژه در ترکی اغلب به مفهوم پاشیدن مایعات، دانه یا خاک به کار می رود. هیچ ریشه یا سندی وجود ندارد که این فعل باعث شکل گیری واژه �سپر� در فارسی شده باشد.
❗ نکته مهم: شباهت ظاهری دو واژه هرگز به معنی اشتقاق یکی از دیگری نیست. این در زبان شناسی خطای folk etymology یا ریشه یابی عامیانه نام دارد و کاملاً مردود است.
- - -
🔹 ۳. تحلیل شعر با استفاده از واژه ی �سپر� به معنی پخش کردن
در شعر:
> که هر بامدادی، چو زرّین سپر
ز مشرق برآرد فروزنده سر
�زرین سپر� استعاره ای از خورشید است. چون خورشید مانند سپر طلایی می درخشد. استفاده از سپر به عنوان استعاره ی خورشید در ادبیات فارسی کاملاً رایج است، نه به خاطر �پخش کردن�، بلکه به خاطر شکل دایره ای و درخشان سپر در دوران باستان.
📚 نمونه از متون کلاسیک:
در شاهنامه فردوسی، خورشید بارها �چرخ زرین�، �قرص سپهر�، �چهره زرین� و. . . نامیده شده است.
- - -
🔹 ۴. شعر �همی تا توان راه نیکی سپر. . . �
> همی تا توان راه نیکی سپر
که نیکی بود مر بدی را سپر
در اینجا واژه �سپر� در مصرع اول به معنی �برو، بپیمای� نیست؛ بلکه یک بازی زبانی است که در مصرع دوم با معنی �دفاع� ارتباط پیدا می کند.
سپر کردن راه نیکی در زبان فارسی یعنی پیمودن آن راه، نه پاشیدن یا پرتاب کردن. اما این معنای دوم در فارسی با واژه هایی مانند �سپری کردن� وجود دارد که ریشه اش از سپاریدن، سپردن است، از ریشه �سپ� به معنی گذاشتن، واگذار کردن.
📚 منبع:
لغت نامه دهخدا، ذیل �سپردن�
فرهنگ واژه های فارسی میانه، بهرام فره وشی
- - -
🔹 ۵. ادعای ترکی بودن واژه �بود�
> �بود� همون �بودی� ترکیه که یعنی اینه؟!
❌ ردیه علمی:
�بود� در فارسی، ریشه در زبان اوستایی دارد:
اوستایی: bū - , bav - = بودن
سانسکریت: bhū = بودن، شدن
فارسی باستان: bava -
فارسی میانه: būd
در ترکی، واژه ی �bu� یعنی �این�، و �bu idi → buydu / buydı� می شود �این بود� ( زمان گذشته ) .
این دو واژه از لحاظ ریشه هیچ ارتباطی ندارند.
📚 منابع:
Buck, Carl Darling: A Dictionary of Selected Synonyms in the Principal Indo - European Languages
The Oxford Introduction to Proto - Indo - European and the Proto - Indo - European World, Mallory & Adams
- - -
🔹 ۶. واژه ی �سبد� و ارتباط جعلی آن با �سپر� و �سپمک�
�سبد� در فارسی از ریشه �سب� به معنی بافتن است. ریشه اش به احتمال زیاد به واژه پهلوی sapat یا sapāt برمی گردد.
هیچ منبع زبان شناسی این را از ترکی نمی داند. ابزارهایی مثل سبد، زنبیل، کفچه، خِرَجین، خورجین و غیره در فارسی ریشه دارند یا از زبان های کهن ایرانی به ارث رسیده اند.
- - -
🔹 ۷. ادعای کلی که �همه ی فعل های فارسی از ترکی گرفته شده اند�!
این یکی دیگر از مضحک ترین ادعاهاست.
زبان ترکی جزو خانواده آلتایی ( یا تورکی ) است.
زبان فارسی جزو خانواده هندواروپایی است.
بنابراین فعل های پایه مثل �زدن، رفتن، بودن، شدن، شنیدن، گرفتن� همه از ریشه های هندواروپایی هستند.
📚 مثال ها از ریشه هندواروپایی فعل های فارسی:
فعل فارسی ریشه هندواروپایی زبان اوستایی زبان سانسکریت
رفتن wr̥g - ( حرکت ) raθ - √raj
بودن bheu - ( to be ) bū - bhū
شنیدن ḱlew - ( شنیدن ) srav - śru
گرفتن gʰrebʰ - ( گرفتن ) garab - grah
📚 منبع:
Julius Pokorny, Indogermanisches etymologisches W�rterbuch
Beekes, Etymological Dictionary of Greek ( برای تطبیق هندواروپایی )
- - -
✅ نتیجه گیری:
ادعاهایی از این دست که واژه هایی مانند �سپر�، �سبد�، �بود�، �سپری کردن� و. . . ریشه ی ترکی دارند، کاملاً غیرعلمی و بر پایه تشابهات ظاهری اند. زبان شناسی تاریخی، بر اساس تطور واج ها، قواعد صرفی، شواهد مکتوب، و روابط بین زبان ها قضاوت می کند، نه شباهت های دل به خواه.
این گونه تحلیل ها بیشتر جنبه ی ایدئولوژیک و نژادگرایانه دارند تا علمی. کسانی که آن ها را مطرح می کنند نه با زبان شناسی تاریخی آشنا هستند، نه با منابع کهن، و نه با روش علمی پژوهش در حوزه زبان ها.
الان میفهمم اشخاصی مثل کزازی اینا هیچی از فارسی نمیدونند و فقط توی فاز هستند. سبد هم از همین ریشه هست یعنی وسیله ای که چیزی رو باهاش جابجا میکنی سپری میکنی. پخش میکنی، یعنی یک کلمه سپر اولیه از کلیه جهات
... [مشاهده متن کامل] معنایی مورد استفاده قرار گرفته از پرتاب کردن تا مسافتی که پرتابه طی کرده در معنای سپری کردن. از عقب راندن شخص تا شمشیر و پس زدنش و پرتاب کردن که با ساپان یعنی قلاب سنگ از یک ریشه معنایی میادخیلی جالبه. تا الان ریشه اکثر فعلهای فارسی رو پیدا کردم و همشونم ترکی هستند از بردن، ستاندن، زدن، گشتن، شنیدن
همی تا توان راه نیکی سپر
که نیکی بود مر بدی را سپر.
در این بیت مصرع اول رو نگاه کنید اصلا معنی سپر امروزی نمیده میگه تا میتوانی نیکی بپراکن که نیکی فقط جلوی بدی سپر هست. دقت کنید در دو معنی استفاده کرده یکی سپر امروزی یکی معنی اصلی کلمه یعنی پخش کردن و اندختن. در مصرع اول سپر به معنی گسترش دادن هست. دقت کنید وقتی چیزی رو سپمک میکنی یعنی از جایی به جایی میندازی یا میبری و این با معنی گذراندن و پیمودن راه هم هست لذا این ابیات نمونه اثبات میکنه کلمه همون سپمک ترکی هست. دقت کنید ابزار ساپان هم سنگی رو از جایی به جای دیگر پرتاب میکنه و میبره و اینجوریه که اکثریت فعلهای فارسی از ترکی گرفته شده یعنی دقیقا چیزی که فکر میکنند فارسی ناب هست همون ترکی هست. در بیت بالا مصرع اول هم شاعر منظورش این نیست که راه نیکی رو سد کن دقت کنید نوشته همی تا توان یعنی تا میتوانی نیکی کن نه اینکه جلوی نیکی رو بگیری. و دقیقا هم با بیت دوم درست در میاد تا می توانی نیکی کن که فقط نیکی میتونه جلوی بدی رو بگیره. شاعر با ظرافت سپر رو در دو معنا استفاده کرده که این با سپری کردن و رفتن از جایی به جایی مطابق هست. خوبی شعر اینه که کلی نمونه هست بفهمی شاعر در چه معنی استفاده میکرده. خود کلمه بود هم ترکی هست و همون بودی مخفف بودیر هست به معنی این است. وای خدای من همه چی ترکی هست. ددگیم اوغلان بودی یعنی پسری که گفتم اینه. حالا یکی میاد میگه بود با بین انگلیسی یکیه. در حالی که بود معنی گذشته داره ولی در هیچ شعری معنی گذشته نداره و همیشه معنی حال داره
... [مشاهده متن کامل] در شعر زیر
که هر بامدادی ، چو زرّین سپر
ز مشرق بر آرد فروزنده سر.
اینجا منظور از زرین خورشید هست و سپر تابش نور خورشید وگرنه خورشید چه ربطی به سپر داره. معنی شعر میشه هر صبح که خورشید نورش را می تاباند و می پراکند. سپمک معنی ریختن و پخش کردن چیزی هست. این فعل دقیقا کاربردش مثلا ریختن مثلا گندم بروی زمین برای کشت هست به این میگن سپمک. یعنی پرتاب و پخش کردن چیزی که اینجا هم دقیقا شعر همینو میگه
... [مشاهده متن کامل] اگه بخای با دید فارسی ریشه یابی کنی میشه سه تا پر، یا یک شی سه گوش که با توجه به شکل دایره ای سپر جنگی هیچ ارتباطی نداره. دقت شود قلاب سنگ در ترکی میشه ساپان که اونم به معنی پرتابگر هست
سپر با فتحه ترکی هست از ریشه فعل سپمک بمعنی پراکنده کردن و دفع کردن که در اینجا سپر منظور پراکنده کردن و دفع سلاح مورد حمله هست. ووردوم یره سپیلدی یعنی زدم زمین افتاد.
منبع عکس. فرهنگ فارسی یا فرهنگ عمید
سیاج
سپر بخشی از بدنه یک خودرو که در جلو و پشت آن قرار دارد. دلیل طراحی این بخش در خودروها ایجاد ایمنی در آن و عدم خوردن ضربه به خودرو می باشد. البته در تصادف هایی که در سرعت بالا رخ می دهد این بخش قادر به مهار خسارت ها نیست. اما به میزان زیادی این خسارت ها را کاهش می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
سپر معمولا فلزی و یا پلاستیکی است. فلزی باعث وزن زیاد خودرو می شود و پلاستیکی بالعکس.
محافظت از بدنه خودرو، افزایش ایمنی عابران پیاده، زیبایی و بهبود آیرودینامیک از وظایف اصلی سپر می باشد.
سپر ماشین با رنگ بدنه خودرو معمولا باید یکسان باشد.
سپرها با توجه به نوعشان قابلیت نصب سنسور و چراغ و شبرنگ را دارند.
سپر می تواند مجموعه کامل با دیگر تجهیزات یا فقط بدون تجهیزات باشد.
گلِ سپر یا گل سپر قطعه ای فلزی یا لاستیکی است و برای جلوگیری از آسیب دیدن خودرو روی سپر آن نصب می شود.
سپر های فلزی وپلاستیکی مزایا و معایب خود را دارند.
پلاستیکی ارزان قیمت، قابلیت نصب آسان و تعویض آسان و همچنین تنوع زیاد دارد اما سپر فلزی خیر.
عمر طولانی و مقاومت بیشتر از مزایای سپر فلزی است.
واژه سپر
معادل ابجد 262
تعداد حروف 3
تلفظ sepor
نقش دستوری اسم
ترکیب [[پهلوی]] ( بن مضارعِ سپردن
مختصات ( س پَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی separ
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ لغت معین
واژه سپر در عربی رفت وتحقیر کرد شده سفر بهترین واژه جایگزین برای سفر عربی است.
جوشن
متضاد سپر، نیزه است
Shield
به معنی سپر
سپر: سپردر پهلوی سْپر spar بوده است.
( ( که هر بامدادی ، چو زرّین سپر
ز مشرق بر آرد فروزنده سر. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 201 )
سپر بر آب افکندن: زبون شدن
چون سپر انداختن آفتاب
گشت زمین را سپر افکن بر آب
یعنی خورشید با غروب خود در مقابل زمین زبون شد.
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۵٠.
جنه
در زبان لری بختیاری به معنی
نگهبان. پناه گاه
Separ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)