سپاناخ

لغت نامه دهخدا

سپاناخ. [ س ِ ] ( اِ ) همان اسپاناخ است که تره ای است معروف. ( رشیدی ). اسفناج است و آن سبزی باشد که در آش و شله و پلاو کنند. ( برهان ) ( آنندراج ). نام تره پالک. ( غیاث ). اسبناج. اسفناج :
من سپاناخ توام هر چِم پزی
باترش با یا که شیرین می سزی.
مولوی.
رجوع به اسپناج ، اسفناج و سپاناج شود.

فرهنگ فارسی

اسفناج

فرهنگ عمید

= اسفناج

پیشنهاد کاربران

اسپناخ
اسفناج
گونه ای سبزی خوردن
من سپاناخ تو با هرچم پزی
یا ترش با یا که شیرین می سزی
✏ �مولوی�

بپرس