سپار

/sepAr/

مترادف سپار: لگدکوب، چرخشت، ظرف انگور، سپاس داشتن، شکر نعمت کردن، منت پذیر بودن، منت داشتن، اسباب خانه

لغت نامه دهخدا

سپار. [ س ُ ] ( اِ ) هندی باستان «فالَه » ( دسته خیش ) از ریشه «فَل - سفَل » ( باز کردن )، سریکلی «سپور» ( خیش ). گاوآهن که زمین شکافند. ( لغت فرس 137 ) ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). آهن جفت را گویند وآن آهنی باشد سرتیز که زمین به آن شیار کنند. ( برهان ). آهنی باشد سرتیز که زمین بدان شیار کنند و آن راآهن جفت خوانند. ( جهانگیری ) ( آنندراج ) :
تراگردن دربسته بِه ْ به یوغ
وگرنه نروی راست با سپار.
لبیبی ( از گنج بازیافته ، دبیرسیاقی ص 24 ).
ای مردمی بصورت و جسم و بدن ستور
بر گردن تو یوغ من است و سپار من .
ناصرخسرو.
ای بدو رخ بسان تازه بهار
نکنی کار جز به بیل و سپار.
مسعودسعد.

سپار. [ س ِ / س ُ ] ( اِ ) مایحتاج و آلات و ادوات خانه باشد از هر نوعی. ( برهان ). اسباب خانه. ( جهانگیری ). آلت خانه. ( اوبهی ) ( لغت فرس ) ( صحاح الفرس ). اسباب و آلات و ادوات خانه. ( آنندراج ). کاچال. مبل. اثاث :
بهانه جوید بر مال خویش و نعمت خویش
کز آن مرا چه ذخیره ست و زین مرا چه سپار.
فرخی.
|| از ریشه «سپَر» بمعنی لگدمال کردن. «سپار بزبان ماوراءالنهر چرخشت بود و بعربی معصر». ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). آن را چرخشت خوانند. ( جهانگیری ). بزبان ماوراءالنهر چرخشت بود و بتازی معصره گویند که انگور در آنجا فشارند. ( آنندراج ) ( اوبهی ). حوضی که در آن شیره انگور بفشارند و آن رابعربی معصر خوانند. ( برهان ). موضعی که در آن انگور افشارند. چرخی که از آن شیره انگور بگیرند. ( رشیدی ):
از آن حان نور ( کذا ) لختی خون زرده
سپرده زیر پای اندر سپارا.
رودکی.
پر است ساغر لاله ز باده صهبا
ندیده رنج خرابه نخورده زخم سپار.
شمس فخری ( از آنندراج ).
|| مطلق ظروف و اوانی راگویند عموماً و ظرفی که در آن انگور کرده از جایی بجایی برند خصوصاً، و به این معنی بضم اول هم آمده است. ( برهان ). || ( نف مرخم ) فاعل سپردن. ( برهان ). مراد اسم فاعل است. رجوع شود به سپاردن و سپردن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).
- جان سپار :
چه خوش باشد سری در پای یاران
به اخلاص و ارادت جان سپاران.
سعدی ( بدایع ).
- ره سپار.
- ستاره سپار :
به پیش راه وی اندر پدید شد روزی بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

چرخشت، دستگاه آب انگورگیری، گاو آهن، اسباب خانه
( اسم ) ۱ - اسباب و آلات خانه از هر نوع . ۲ - ظروف اوانی ( مطلقا ) . ۳ - ظرفی که در آن انگور کرده از جایی بجایی برند ( خصوصا ) .
مایحتاج و آلات و ادوات خانه باشد از هر نوعی اسباب خانه آلت خانه

فرهنگ معین

(س یا سُ ) (اِ. ) ۱ - چرخُشت ، ظرفی که در آن آب انگور گیرند. ۲ - گاوآهن .

فرهنگ عمید

۱. دستگاهی که با آن آب انگور بگیرند، چرخشت.
۲. جایی که در آنجا انگور را لگد کنند و بفشارند برای شراب ساختن.
۳. گاو آهن، آهن شیار.
۴. ظروف، اسباب خانه.
۱. = سپردن sepordan
۲. سپارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): جان سپار.

پیشنهاد کاربران

به معنی امانت دار . اما نه به عنوان بسپار فقط سپار . پس از اشتباه املایی ثبت احوال در نگارش فامیل سیار واضافه کردن یک نقطه به سیار شاهد فامیل سپارهستیم

بپرس