سوگواری کردن


مترادف سوگواری کردن: عزاداری کردن، ماتم گرفتن، به سوگ نشستن، تعزیه گردانی کردن

معنی انگلیسی:
bemoan, lament, mourn, sorrow, to mourn

مترادف ها

bemoan (فعل)
گریه کردن، سوگواری کردن، افسوس خوردن

mourn (فعل)
گریه کردن، سوگواری کردن، عزاداری کردن، ماتم گرفتن

lament (فعل)
سوگواری کردن، ضجه و زاری کردن، تاسف خوردن، زاریدن

bewail (فعل)
سوگواری کردن، زاری کردن، ندبه کردن

فارسی به عربی

اندب , رثاء

پیشنهاد کاربران

ماتم ساختن. [ ت َ ت َ ] ( مص مرکب ) عزاداری کردن. سوکواری کردن : امیر منوچهر سه روز بر قاعده جیل ماتم ساخت و پس از سه روز در منصب امارت نشست. ( ترجمه تاریخ یمینی چ قدیم ص 223 ) .

بپرس