سوگند دادن. [ س َ / سُو گ َ دَ ] ( مص مرکب ) قسم دادن. تحلیف. استحلاف. احلاف : سوگند دهند تا یک سال شراب نخورد. ( تاریخ بیهقی ).مسیحاخصلتا قیصرنژاداترا سوگند خواهم داد حقا.خاقانی.سوگند میدهم بخدایت که بس کنی گرچه عطا چو عمر مکرر نکو تراست.خاقانی.ملک را داده ای در روم سوگندکه با کس درنسازد مهر و پیوند.نظامی.