سوژه

/suZe/

مترادف سوژه: مطلب، موضوع، مضمون، مفاد، فاعل

لغت نامه دهخدا

سوژه. [ ژَ / ژِ ] ( اِ ) خشتک پیراهن و جامه و آنرا بغلک نیز گویند. ( برهان ). خشتک جامه و سوجه. ( فرهنگ رشیدی ). خشتک پیراهن. ( آنندراج ). خشتچه : سوژه پیرهن و جبه. ( فرهنگ اسدی ). || آن پارچه که از سر تریز ببرند، تا خشتک بر آن دوزند. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ). || نوعی از رستنی باشد مانند اسفناج و آنرا در آشها کنند و به عربی قثاء بری خوانند و اهل خراسان برغست گویند. ( برهان ). رجوع به سوزه شود.

سوژه. [ ژِ ] ( فرانسوی ، اِ ) آنچه که درباره آن بحث یا آزمایش کنند. موضوع. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

تکه پارچه که زیربغل پیراهن یامیان شلواربدوزند، موضوع، مضمون، مبحث، زمینه، آنچه روی آن بحث کنند
( اسم ) آن چه که درباره آن بحث یا آزمایش کنند موضوع . توضیح احتراز از این کلمه بیگانه اولی است .
خشتک پیراهن و جامه و آنرا بغلک نیز گویند خشتک جامه و سوجه خشتک پیراهن آن پارچه که از سر تریز ببرند تا خشتک بر آن دوزند

فرهنگ معین

(ژِ ) [ فر. ] (اِ. ) موضوع ، آن چه که دربارة آن بحث یا آزمایش کنند.

فرهنگ عمید

موضوع، مضمون.

دانشنامه آزاد فارسی

سوژه (ح ۱۰۸۱ـ۱۱۵۱م)(Suger)
تاریخ نگار و دولتمرد فرانسوی. در جنگ صلیبی دوم۱ نایب السلطنۀ فرانسه بود. در ۱۱۲۲م به ریاست دیر سن دنی۲ پاریس منصوب شد و مشاور و همچنین شرح حال نویس لوئی ششم و لوئی هفتم بود. وی با تجدید بنای دیر سن دنی آن را به نخستین بنای مُعْظم سبک گوتیک۳ بدل ساخت.
Second CrusadeSt DenisGothic

سوژه (موسیقی). سوژه (موسیقی)(subject)
در موسیقی، ملودی اصلی یک اثر، مشابه تِم. این اصطلاح به خصوص برای توصیف ایده های موسیقایی اصلیِ موجود در هریک از موم مان های فرم سونات، مثلاً سوژۀ اول یا سوژۀ دوم، استفاده می شود. در ضمن برای توصیف ملودی آغازین یک فوگ نیز به کار می رود که به صورت تقلیدی (ایمیتاسیون) در تمامی بخش های آوایی ظاهر می شود. هر فوگ فقط یک سوژه دارد، مگرآن که دوتایی یا سه تایی باشد.

پیشنهاد کاربران

برای دوستانی که می فرمایند سوژه، موضوع، و مبحث برابر پارسی ندارد چرا در همین آبادیس نگاه نمی کنید چون به درستی و بزرگی واژه جستار [ جُستار ] را نوشته اند. جستار چیزی می باشد که در باره آن جستجو می کنند.
یه مش بچه مچه که از پارسی چیزی بارشون نی میان میگن هیچ واژه نژادیِ پارسی برا سوژه نداریم، نخست بگم که اون موضوع که میگی اَرَبیه از واژه موزو پارسی کپی و اَرَبیده شده، سوژه و موزو: داستان، ماجرا، نهاده
...
[مشاهده متن کامل]

سوژه مون چیه ؟=موزو گفتگومون چیه؟=درباره چی گفتگو کنیم؟
یه چم دیگه هم که میده اینه که یکی رو به دلیل خز بودن و چرت بودن وسیله ی خنده کردن
یارو سوژه شده = یارو خز شده
سوژه خوبیه = نمونه ی خوبیه
سوژش کردن = خیلی خز شده و همه بهش میخندن

هیچ زبانی پاک از وام واژه نیست.
برای نمونه واژگان زبان انگلیسی، 29 درصد از ریشه فرانسوی، 29 درصد از ریشه لاتین، 6 درصد از ریشه یونانی، 10 درصد از ریشه زبان های دیگر و تنها 26 درصد ریشه در زبان های ژرمنیک ( انگلیسی میانه و کهن، اسکاندیناوی، هلندی و. . . ) دارند. منتها کسی با نگریستن به این واژه ها متوجه ریشه شان نمیشود چونکه این زبان های مبدا همانند انگلیسی ساختار هندواروپایی دارند و با پیشوند و پسوند کار میکنند، و انگلیسی حتی وندهایشان را همراه با کلمات اصیل خود بکار می برد. عربی نیز همینگونه است، برای مثال واژه قانون را از κανών ( kanon ) در یونانی گرفته و از آن قوانین، مقننه، تقنین و. . . را برساخته. یا رواج، ترویج، مروج و. . . را از رواگ در فارسی میانه برساخته. بیشتر واژگان عربی جعل شده از زبان های دیگر مانند اکدی، یونانی و فارسی هستند و چون در قالب دستور زبان عرب رفته اند ریشه یابی آنها برای افراد ناآشنا به علم اتیمولوژی ممکن نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

فارسی با اینکه وام واژه های کمتری نسبت به زبان انگلیسی دارد، ولی به این دلیل که اکثرا ظاهر عربی دارند و در قالب دستور زبان عربی در فارسی استفاده میشوند، بسیار قابل تشخیص تر هستند و این مایه ی ریشخند برخی افراد سودجو یا بی سواد شده. همینطور بیشتر واژه های عربی در فارسی برابر دارند و با گرفتن واژگان عربی فارسی فلج نمیشود، بنگرید به شاهنامه فردوسی و دیگر آثار فارسی سره.

🇬🇧 Subject
🇫🇷 Sujet
سوژه 🇮🇷
البته سوژه یک واژه ی فرانسوی است که در پارسی به معنای موضوع می باشد ( که البته موضوع عربی هست و نه پارسی 🗿💀، حتی مبحث هم عربیه 🗿💀 حتی مطلب، خصوص، مبحث، باب، مسأله، اصالت هم همگی عربی اند🗿💀 )
...
[مشاهده متن کامل]

پس آیا پارسی ضعف دارد؟ نه. پارسی از تنومندترین و زیباترین زبانهای جهان است و کمبود واژگانی هم ندارد. این از خودباختگیِ شماری از نیاکان نا بوده که برای فخرفروشی و پُز دادن راه یکسری واژگانِ اربی را به زبان ما باز کردند. نه تنها برای سوژه، بلکه برای همۀ واژگان نامبرده شده ما هم ارز پارسی داریم.
پارسی را پاس بداریم.

Parody
این حقیر کم دان چند تا سوال کودکانه دارم خدمت اساتید ارجمند و گرامی :
الف - آن چه چیزی است که در وجود حیوانات و افراد انسانی از پشت دریچه های حواس پنجگانه بیرون را مشاهده می کند، تصاویر و صدا ها و بو ها و مزه ها و لمسیات را دریافت می کند و به محتوای خاطرات هم دسترسی دارد و در طول خواب های شبانه روزی روئیاهای پراکنده و گاهی اوقات صادقه می بیند و گاهی اوقات از روی بی حوصلگی یا خستگی خمیازه های ژرف و عمیق می کشد ؟ آیا آن چیز یا موجود و یا پدیده روح می باشد یا روان یا جان و یا نفس مجرد یعنی من یا خود و یا اینکه هیچکدام از این ها نمی باشد بلکه قوه های ادراکی فهم و عقل و نیروی قضاوت روی همدیگر به شکل یک واحد یگانه به کمک حواس پنجگانه به عنوان ابزار های زنده دریافت کننده ؟
...
[مشاهده متن کامل]

ب - آیا جمله معروف یا حکم فلسفی دکارت به شکل : من فکر می کنم پس هستم ، یک حکم حقیقی است یا اوهامی ؟
الف - سنگ فکر نمی کند پس آیا نیست ؟
ب - آیا خود دکارت فکر می کرده و می اندیشیده است یا اینکه قوای ادراکی فهم و عقل وی چنین کار های مهمی را مجانا برای او انجام می داده اند و برداشت خود وی اشتباها این بوده است که خود اوست که فکر می کند و می اندیشد و خیال می کند؟
پیشاپیش قبل از پاسخگویی به این سوالات کودکانه از خدمت اساتید محترم و ارجمند و بزرگوار سپاسگزارم و در پایان با تقدیم احترامات فائقه.
یک سوژه:
آیا یکی از ریشه ها و دلایل و علت های اصلی ناآرامی های اجتماعی امروز عبارت نیست از استفاده از سال های قمری با ماه های کم نور و تاریک بیگانگان از قبیل مشهدی رجب علی ؛ کربلائی قربانعلی خان و حاجی شعبان ثانی بجای سال های خورشیدی یا شمسی با ماه های تابناک خودمان از قبیل فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر و مرداد و شهریور مهر و آبان و دی و بهمن و اسفند ؟ بیکاری و فقر و بی مسکنی و بی نانی و بی آبی بجای خود بمانند.

سوژه ( به فرانسوی: Sujet ) ( به انگلیسی: Subject ) یا زیراخت، در فلسفه، موجودی دارای آگاهی ذاتی یا تشخیص منحصر به فرد است که اُبژِه را مشاهده می کند. سوژه مشاهده کننده و ابژه مشاهده شونده است.
برابر های فارسی
درآخت: subject که فعل آن درآختن است
برآخت: object که فعل آن برآختن است
آخته از فعل آهیختن یا آختن یعنی چیزی را از درون چیزی دیگر بیرون کشیدن.
کانون - نقطه توجه - ویژه - تمرکز - قاب - نقطه ویژه - کانون توجه - نقطه نظر
روانشناسی:تصویر ابژه در ذهن
برابرِ واژه " سوژه" واژه بسیار زیبایِ "درون آخته" و برابرِ واژه "ابژه" واژه یِ"برون آخته" می باشد. می توان برآخته و درآخته نیز بکار برد. این واژگان از دو نسک ( کتاب ) سنجش خرد ناب کانت و تراکتاتوس ویتگنشتاین
...
[مشاهده متن کامل]
هر دو ترگویه ای از بزرگمرد شمس الدین ادیب سلطانی برگرفته شده است. همچنین می توان کارواژه هایِ "درآختن" و "برآختن" را از آنها پی گرفت.

موضوع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس