سولاخ
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
ثقبه : و بمنقار در آن سولاخ میکرد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
سولاخ : شکاف ، سوراخ .
( ( نه تو بندر پیداشه . نه تو دوّاس . حتما رفته تو یه سولاخی کِر شده . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر ) .
( ( نه تو بندر پیداشه . نه تو دوّاس . حتما رفته تو یه سولاخی کِر شده . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر ) .