سوقه

لغت نامه دهخدا

( سوقة ) سوقة. [ ق َ ] ( ع اِ ) رعیت. || مردم فرومایه. واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عوام الناس. ( مفاتیح ) : محفل های سوقة و اوساط مردمان و موضعها می گشت. ( کلیله و دمنه ).
همومها لاتنقضی ساعة
عن ملک فیها و عن سوقة.
( سندبادنامه ).
|| مردم بازاری. ( زمخشری ).

فرهنگ فارسی

۱ - رعیت . ۲ - مردم فرومایه سفله .
رعیت عوام الناس

فرهنگ معین

(قَ یا قِ ) [ ع . سوقة ] (اِ. ) ۱ - رعیت . ۲ - مردم فرومایه .

فرهنگ عمید

مردم فرومایه، مردم بازاری، رعیت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سُوقِهِ: ساقه هایش(کلمه سوق جمع ساق است )
ریشه کلمه:
سوق (۱۷ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

دانشنامه عمومی

سوقه (مانه و سملقان). سوقه روستایی در دهستان جیرانسو بخش مرکزی شهرستان مانه و سملقان استان خراسان شمالی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۷۰ نفر ( ۲۷خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس سوقه (مانه و سملقان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

یکی از معانی سوقه که در گویش گیلانی مورداستفاده بوده ( بازارچه ) میباشد واغلب روستاهایی که به این اسم معروف است درگذشته بازارچه داشته

بپرس