سوفچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) شوشه زر. ( آنندراج ). شوشه زر و سیم. || ریزه زر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : به یکی لقمه که از خون تو خورد آن مسکین به یکی سوفچه زرش بفروشی تو کنون.
منجیک ( از آنندراج ).
|| ریزه هر چیز. ( برهان ).
فرهنگ معین
(چَ یا چِ ) (اِ. ) خرده و ریزه .
فرهنگ عمید
۱. ریزۀ چیزی، خرده و ریزۀ هر چیز. ۲. ریزۀ زر یا فلز دیگر. ۳. شوشۀ زر یا سیم: به یکی لقمه که بر خوان تو کرد آن مسکین / به یکی سوفچهٴ زرش مفروش کنون (منجیک: شاعران بی دیوان: ۲۴۶ ).