سوغان

لغت نامه دهخدا

سوغان. [ س َ وَ / سَو ] ( ع مص ) سوغ. رجوع به سوغ شود. دواندن اسب و ریاضت دادن او جهت شرکت در مسابقه. و رجوع به سوغان شود.

فرهنگ فارسی

جایزگشتن ورواشدن امری، دواندن وورزش دادن اسب
۱ - ( مصدر ) دویدن اسب و شتر در پی هم ۲ - ( مصدر ) دواندن اسب و ریاضت دادن او جهت شرکت در مسابقه .

فرهنگ معین

(سُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) دویدن اسب و شتر در پی هم . ۲ - (مص م . ) دواندن اسب و ریاضت دادن او جهت شرکت در مسابقه .

فرهنگ عمید

دواندن و ورزش دادن اسب برای شرکت در مسابقه.

پیشنهاد کاربران

اسبی را که در چهل سالگی سوغان گیرند برای میدان قیامت خوب است
امثال و حکم دهخدا
سوغان در زبان ترکی به معنی پیاز است.

بپرس