سوزنده

/suzande/

مترادف سوزنده: داغ، سوزان، گرم، محترق، ملتهب

معنی انگلیسی:
burning, caustic

لغت نامه دهخدا

سوزنده. [ زَ دَ / دِ ] ( نف ) محرق و هر چیز که میسوزاند. ( ناظم الاطباء ) :
به آتش در شود گرچه چو خشم اوست سوزنده
به دریا در شود ورچه چو جود اوست پهناور.
؟ ( لغت فرس اسدی ).
ز ما قصری طلب کرده ست جایی
کزآن سوزنده تر نبود هوایی.
نظامی.
دل هیچ نیارامد چون عشق بجنبد
در آتش سوزنده چه آرام توان یافت.
خاقانی.
ز سوزناکی گفتار من قلم بگریست
که در نی آتش سوزنده زودتر گیرد.
سعدی.
مرا به آتش سوزنده رحم می آید
که زندگانی خود صرف ژاژخایی کرد.
صائب ( از آنندراج ).
|| آنکه آتش می افروزد و مشتعل میکند. ( ناظم الاطباء ). || در تداول ، رنج دهنده. آزاردهنده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آن که یا آن چه بسوزد . ۲ - گرم تابدار . ۳ - آنکه یا آن چه بسوزاند سوزاننده .

فرهنگ معین

(زَ دِ یا دَ ) (ص فا. ) ۱ - آن که یا آن چه سوزد. ۲ - گرم . ۳ - سوزاننده .

فرهنگ عمید

۱. آن که یا آنچه چیزی را بسوزاند.
۲. آن که یا آنچه بسوزد.
۳. [مجاز] بسیار غم آور.

واژه نامه بختیاریکا

سوزنا

مترادف ها

burning (صفت)
سوزان، سوزش اور، سوزنده، محترق، سوزش دار

پیشنهاد کاربران

بپرس