سورچی

/surCi/

مترادف سورچی: ارابه ران، درشکه چی، درشکه ران، کالسکه چی

برابر پارسی: گردونه ران

معنی انگلیسی:
carriage-driver

لغت نامه دهخدا

سورچی. ( ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که گاری و درشکه و دلیجان را میراند. درشکه چی. ( فرهنگ فارسی معین ). راننده ارابه. آنکه ارابه و مانند آن راند. ارابه ران. ظاهراً از سور ترکی و چی است. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که گاری و درشکه و دلیجان را میراند درشکه چی .

فرهنگ معین

[ تر. ] (ص نسب . ) رانندة درشکه .

فرهنگ عمید

۱. راننده.
۲. رانندۀ درشکه.

دانشنامه آزاد فارسی

سورْچی
از مشاغلِ مرسوم در ابتدای قرن۲۰. کسی که روزگار خود را با راندنِ درشکه و کالسکه و انتقال مسافران سپری می کرد، سورچی نامیده می شد. سورچی می بایست با هیئتی آراسته بر درشکه یا کالسکۀ خود می نشست، یعنی با سبیل اصلاح شده و به بالا تاب داده، کلاه پوستی که یک وَر بر سر می گذاشت، کمربندی با گُل میخ های زرد یا نقره و بر روی نیم تنه ای با یقه ای کاملاً بسته، که با سر دگمه های قفقازی، بسته می شد. برخی سورچیان، به ویژه کالسکه رانان، سورچیِ شخصی بودند، بدین معنی که در استخدامِ خانواده ای اشرافی، کالسکه می راندند. نیز ← کالسکه؛ درشکه

جدول کلمات

راننده درشکه

مترادف ها

coachman (اسم)
درشکه چی، کالسکه چی، سورچی

driver (اسم)
محرک، شوفر، سورچی، راننده، گاری چی

پیشنهاد کاربران

معنی سورچی نیازبه داستان غیرواقع ندارد. سوروچو، یاسوروجوsuruju یک واژه ی ترکی است که ازدوران حکومتهای ترک زبان ومانندبسیاری ازاصطلاحات ترکی دیگر، بجامانده وسپس فارسیزه شده وربطی به واژه ی سورکه فارسی اصیل
...
[مشاهده متن کامل]
وقدیم است ندارد. یک معنی سور، شادی، جشن ومهمانی وغیره است. معنی دیگرش، غذای پس مانده ازمهمانی وغیره است وسورچران صفت کسی است که شکم خودراازغذاهای پس مانده ازمهمانیهاوباولع پرمیکندکه صفتی ناخوشاینداست!باسپاس

از فعل ترکی "سورماق" به معنی راندن است. تلفظ درستش "سوروچی" و معنیش هم راننده است.
این نوع کلمات به خوبی نشان میدهند که برای اولین بار در ایران ترک ها بودند که راننده و ماشین و درشکه و . . . داشتند.
سورمَک ( S�rmək ) در ترکی یعنی راندن، در نتیجه، به نظر من، سورچی ( s�r�� ) میتواند با اضافه شدن پسوند "چی" که معمولا به شغل یا کثرت در یک فعالیت دلالت میکند، به بُن فعل راندن در ترکی، یعنی کلمه ی "سور" ( S�r ) ایجاد شده باشد؛ به معنی راننده.
سورچی=درشکه چی وکالسکه ران وشوفر و راننده رجال را میگفتند زیرا به هرجا ارباب خود را می برد سور فراهم بود و انرا میچرانید سورچران واژه ناپسندی بود لذا سورچی گفتند چون باز سوری که اربابش میداد او میچید برای
...
[مشاهده متن کامل]
مهمانها واو مدیر تدارکات بود و کماکان تا اول انقلاب تمام رجال ثروتمند حتی در شهرستانهای کوچکی مثل سبزوار رانتده داشتند من خودم یادم میاد کسانیکه هیچ منصب دولتی نداشتندمثل الداغی ها که بیش از ده نفر بودند همه راننده داشتند فرهادی ها . شیعیان. امیری. اسراری. حایری مختار زاده منوچهری که معروف به خان فرومد بود سلطانی و هنوز دنباله آنها عظیمیان که بسیار پیر هم شده هنوز راننده دارد. آن زمان بزرگان ننگ میدانستند خودشان رانندگی کنند حتی من باعظیمیان رفیق بزم بودم همین پنج سال پیش پرسیدم چرا خودت رانندگی نمیکنی گفت پنجرکند ماشین باید خودم پنجری بگیرم بعد هرکس مرا ببینند طعنه بزند اینجور هم یک خدمتکار دارم و هم یکنفر بنان رسیده است بیمه هم کرده ام راننده ام را سورچی گری هم میکند لذا آقای عظیمیان فوق لیسانس فیزیک داشت ولی معلومات یک دکترای ادبیات را بیشتر داشت وناگفته نماندکه ازشهرداران زمان طاغوت هم بود

بپرس