سودخور. [ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) رباخور. ( ناظم الاطباء ) : دید یکی سودخور نامش لاوی نشسته. ( دیاتسارون ص 52 ). با سودخوران وبا گنهکاران میخورد و می آشامد. ( دیاتسارون ص 52 ).