سودائ


معنی انگلیسی:
black bile, melancholy, tetter, eczema

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) مونث اسود سیاه . ۲ - یکی از اخلاط چهار گانه که مقر آن طحال است . ۳ - مالیخولیا وسواس . ۴ - خیال فاسد . ۵ - دلگیر ی ملالت . ۶ - هوی و هوس میل شدید . ۷ - عشق . یا سر ( به کسر اول و تشدید یا تخفیف دوم ) و سودائ . اسرار و اندیشه های باطن : ای که انکار کنی عالم درویشانرا - تونه ( چه ) دانی که سودا و سر است ایشانرا ? ( بدایع سعدی چاپ کاویانی ص ۳ ) توضیح بعضی سر و سودا به فتح سین اول خوانند و صحیح نیست : جانم ز سر کون بسودا در اوفتاد دل زو سبق ببرد و بغوغا در اوفتاد ( عطار ) یا سودائ دل ( قلب ) دانه دل سویدای قلب .

پیشنهاد کاربران

بپرس