سوخته زار

لغت نامه دهخدا

سوخته زار. [ ت ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول. دارای 150تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و شغل اهالی آنجا زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول

پیشنهاد کاربران

وقتی ازخانواده ای کودکی می مرده میگفته انداین کودک سوخت وزاری براومیکرده اندوبعدوالدین به دعامی پرداخته اندویا مرادشان راازامام زاده ای میخواسته اند - درمنطقه ماکوهدشت لرستان شاهزاده احمددرکویرکه به مراددهنده
...
[مشاهده متن کامل]
معروف است - بعدازکودک سوخت شده فرزندبه دنیاآمده را - سوخته زار - مینامیده اند. وچون مرادشان حاصل میشده میگفته اندفرزندمان - مرادی شاهزاده است. اینجانب که55سال دارم هنوزمیگویند - سوخته زارم - ونیزمیگویند - مراد - است

نامی که بر روی مردان میگذارند
این نام بین لرها رواج داشته است و معنی ماتم وعزای بزرگ را می دهد

شیخ سوخته زار
یکی از طوایف حاجیوند ایل میوند بختیاری میباشد
طایفه شیخ سوخته زار حاجیوند
شامل: تیره های ( بارونی، شعبانی، برخورداری، محمدجانی، شهبازی ) و بهزادی ، گگمدی ، مومنعلی . . .
میباشد
صحرای سبزی که سوخته شده

بپرس