سوار شدن بر

مترادف ها

mount (فعل)
بلند شدن، صعود کردن، سوار کردن، زیاد شدن، سوار شدن، بالغ شدن بر، نصب کردن، قرار دادن، سوار شدن بر، سوار شدن یا کردن

فارسی به عربی

جبل

پیشنهاد کاربران

پای در رکاب آوردن: سوارشدن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷۵ ) .
کولی گرفتن ؛ بر پشت سوار شدن حریف بازی را. بر کول حریف نشستن در بعض بازیهای کودکان پس از بردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . و رجوع به ترکیب قبل شود.

بپرس