فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
طرفداری کردن، سوار شدن، پشتی کردن، پشت انداختن، بعقب بردن، پشت چیزی نوشتن، ظهرنویسی کردن، بر پشت چیزی قرار گرفتن
بلند شدن، صعود کردن، سوار کردن، زیاد شدن، سوار شدن، بالغ شدن بر، نصب کردن، قرار دادن، سوار شدن بر، سوار شدن یا کردن
سوار شدن، سواری کردن، جماع کردن
سوار شدن، خوراک دادن، بکنار کشتی امدن، پانسیون شدن، تخته بندی کردن، تخته پوش کردن
سوار شدن، گشاد نشستن، گشاد گشاد راه رفتن، گشاد ایستادن، میان دو پا قرار دادن
سوار شدن، سلانه سلانه راه رفتن، سواری کردن
فارسی به عربی
ظهر
پیشنهاد کاربران
Get in the car ( سوار شدن ) / Get out of the car ( پیاده شدن )
Get in the taxi ( سوار شدن ) / Get out of the taxi ( پیاده شدن )
Get on the bus ( سوار شدن ) / Get off the bus ( پیاده شدن )
... [مشاهده متن کامل]
Get on the ship ( سوار شدن ) / Get off the train ( پیاده شدن )
Get on the train ( سوار شدن ) / Get off the train ( پیاده شدن )
Get on the bike ( سوار شدن ) / Get off the bike ( پیاده شدن )
Get on the motorcycle ( سوار شدن ) / Get off the motorcycle ( پیاده شدن )
Get in the Helicopter ( سوار شدن ) / Get out of the helicopter ( پیاده شدن )
برای زیر دریایی استثناعاً هر چهار تاش قابل استفاده است. هم on هم in
قایق هم بستگی داره به اندازه ش. اگه عرشه داره on و اگه نداره in
پای در رکاب آوردن: سوارشدن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷۵ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷۵ ) .
Getting on or ride یعنی سوار شدن
کولی گرفتن ؛ بر پشت سوار شدن حریف بازی را. بر کول حریف نشستن در بعض بازیهای کودکان پس از بردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . و رجوع به ترکیب قبل شود.
بر ( پشت ) مرکب نشستن
Computerstore فروش لوازم دیجیتالی و کامپیوتری
رکوب
رکب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)