سوار را پیاده کردن: [ به زبان عامیانه ] سر آدم زرنگتر کلاه گذاشتن ، بزرگتر از خود را فریب دادن
( ( تو مرجون رو خوب نمی شناسیش. از او زنهایه که سوار و پیاده می کنه. ) ) ( صادق چوبک، چرا دریا توفانی شده بود. )
( ( تو مرجون رو خوب نمی شناسیش. از او زنهایه که سوار و پیاده می کنه. ) ) ( صادق چوبک، چرا دریا توفانی شده بود. )