سوار اسب کردن


معنی انگلیسی:
horse

مترادف ها

horse (فعل)
بالا بردن، شلاق زدن، سواری کردن، اسب دار کردن، سوار اسب کردن، اسب دادن به، برپشت سوار کردن، بدوش کشیدن

فارسی به عربی

حصان

پیشنهاد کاربران

بپرس