سوابق

/savAbeq/

مترادف سوابق: سابقه ها، گذشته ها، سرگذشتها، تاریخچه ها

برابر پارسی: پیشینه، پیشینه ها

معنی انگلیسی:
case history

لغت نامه دهخدا

سوابق. [ س َ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ سابقه : گمان نمیباشد که شتر... سوابق تربیت را به لواحق کفران خویش مقابله روا دارد. ( کلیله و دمنه ). بحقوق صحبت و ممالحت و سوابق دوستی و مخالطت بیاراسته. ( کلیله ودمنه ). سوابق معدلت امیر عادل ناصرالدین... سعی نمود تا آنرا به لواحق خویش بیاراست. ( کلیله و دمنه ). سوابق منعم را به لواحق کرم آراسته گردانید. ( سندبادنامه ص 14 ). محمود یلواج که سوابق بندگیها به لواحق هواداری مقرون گردانیده. ( جهانگشای جوینی ). سرهنگان پادشاه به سوابق فضل او معترف بودند و بشکر آن مرتهن.( گلستان ). سوابق اِنعام ِ خداوندی ملازم روزگار بندگان است. ( گلستان چ یوسفی ص 145 ). رجوع به سابقه شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع سابقه گذشته ها سرگذشتها یا سوابق محبت . آشنایی قدیم دوستی دیرین . یا سوابق نعمت . نعمت قدیم .

فرهنگ معین

(سَ بِ ) [ ع . ] (اِ. ) گذشته ها، سر - گذشت ها. جِ سابقه .

فرهنگ عمید

= سابقه

دانشنامه عمومی

سوابق (فیلم). سوابق ( انگلیسی: Careers ) یک فیلم به کارگردانی جان فرانسیس دیلان است که در سال ۱۹۲۹ منتشر شد.
عکس سوابق (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

information (اسم)
خبر، اطلاع، اخبار، سوابق، اطلاعات، مفروضات، سراغ، معلومات، اگاهگان، پرسشگاه، استخبار

case history (اسم)
تاریخچه، سوابق، سابقه مرض و درمان

dossier (اسم)
پرونده، سوابق، دوسیه

data (اسم)
سوابق، داده، اطلاعات، داده ها، مفروضات، دانسته ها، سراغ

فارسی به عربی

بیانات , معلومات

پیشنهاد کاربران

سوابق به معنی اسبها هم هست.
سوابق خدمت کارمند = رزومه

بپرس