سوئ

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بدی شر . ۲ - زشتی جمع : اسوائ . یا سوئ استعمال . بد و نابجا به کار بردن . یا سوئ تفاهم . بد درک کردن استنباط نادرست از گفته ای یا نوشته ای . یا سوئ حال . ۱ - پریشانی بد حالی . ۲ - فقر . یا سوئ حظ . بد بختی . یا سوئ خلق . بدخلقی تند خویی . یه سوئ سابقه . بدی پیشینه ( دزدی اختلاس و غیره ) . یا سوئ ظن . گمان بر درباره کسی . یا سوئ ظنی . ( صفت ) کسی که نسبت به دیگران بد گمان است . یا سوئ عمل ( اعمال ) بد کرداری شرارت یا سوئ مزاج . ۱ - ناخوشی دستگاه هاضمه . ۲ - بیماری ناخوشی . یا سوئ نیت . اندیشه بد درباره کسی . یا سوئ هضم . زیاد شدن ترشحات اسیدی معده به علت امتلا یا افراط در شرب مشروبات الکلی بدی گوارش تخمه .
غمگین کردن اندوهگین کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس