سهو کردن. [ س َهَْوْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اشتباه کردن : نقطه عشق نمودم بتو هان سهو مکن ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی.حافظ.رجوع به سهو شود.
mistake (فعل)اشتباه کردن، سهو کردن، خطا کردن، خبط کردن، درست نفهمیدنblunder (فعل)اشتباه کردن، کوکورانه رفتن، سهو کردن، دست پاچه شدن و بهم مخلوط کردنmake an error (فعل)سهو کردن، خطا کردنmake a mistake (فعل)سهو کردن