سهروردی
/sohrevardi/
لغت نامه دهخدا
سهروردی. [ س ُ رَ وَ ] ( اِخ )( 490 - 563 هَ. ق. ) ابوالنجیب ضیاءالدین عبدالقاهربن عبداﷲ. عارف معروف از مریدان احمد غزالی است و مصنفات بسیار بدو نسبت داده اند. ( فرهنگ فارسی معین ).
سهروردی. [ س ُ رَ وَ ] ( اِخ ) ابوحفص عمر. برادرزاده ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی عارف معروف که نسبت تعلیم او به احمد غزالی میرسد. از تألیفات او کتاب «عوارف « »رشف النصائح « »اعلام التقی » و «اعلام الهدی » است. وی مؤسس فرقه سهروردیه و مرشد سعدی و اوحدالدین کرمانی است. ( فرهنگ فارسی معین ).
سهروردی. [ س ُ رَ وَ ] ( اِخ ) یحیی بن حبش بن امیرک. ملقب به شهاب الدین و شیخ اشراق و شیخ مقتول و شهید، مکنی به ابوالفتوح. رجوع به ابوالفتوح در همین لغت نامه شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به سهرورد . اهل سهرورد .
یحیی بن حبس بن امیرک ملقب بشهاب الدین و شیخ اشراق و شیخ مقتول و شهید و مکنی به ابوالفتوح
دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از اثر آفرینان است
ابوحفص شهاب الدین عمر سهروردی
حکیم، صوفی، فقیه شافعی و محدث. ملقب به شیخ الاسلام. در سهرورد زنجان به دنیا آمد. نسبش به ابوبکر می رسد. وی نزد عمویش ابونجیب سهروردی فقه و وعظ و تصوف آموخت و در بصره با شیخ ابومحمد بن عبد مصاحب بود. وی به بغداد مسافرت کرد و در آنجا سر سلسله ی عرفا شد.
به صحبت عبدالقادر گیلانی رسید. وی پیشوا و موسس سلسله ی عرفانی سهروردیه بود. کمال الدین اسماعیل اصفهانی و سعدی شیرازی از ارادتمندان وی بودند. وی از کسانی مثل هبه اللَّه بن احمد شبلی، ابن بطی، ابوزرعه مقدسی، معمر بن فاخر و یحیی بن ثابت حدیث شنید.
و ابن نقطه، ابن نجار، ظهیرالدین محمود زنجانی و ابواسحاق ابن واسطی از وی روایت نقل کرده اند. وی هر سال به سفر مکه و مدینه می رفت و بیشتر عمرش را به وعظ اشتغال داشت. شهاب الدین با ابن فارض وابن عربی و نجم الدین دایه ملاقات داشته است. وی در بغداد درگذشت و در وردیه این شهر به خاک سپرده شد.
از آثارش: «عوارف المعارف» که در سفر مکه نوشته و اسماعیل بن عبد مومن و ظهیرالدین بزغش آن را به فارسی ترجمه کرده اند؛ «رشف النصایح الایمانیه و کشف الفایح الیونانیه؛ رساله ی «السیر و الطیر»؛ «بهجه الاسرار فی مناقب الغوثیه»؛ «نغبه البیان فی تفسیر القرآن»؛ «جذب القلوب الی مواصله المحبوب»؛ رساله ی «اعلام الهدی و عقیده ارباب التقی»؛ «دیوان» اشعار.
ابوحفص شهاب الدین عمر سهروردی
حکیم، صوفی، فقیه شافعی و محدث. ملقب به شیخ الاسلام. در سهرورد زنجان به دنیا آمد. نسبش به ابوبکر می رسد. وی نزد عمویش ابونجیب سهروردی فقه و وعظ و تصوف آموخت و در بصره با شیخ ابومحمد بن عبد مصاحب بود. وی به بغداد مسافرت کرد و در آنجا سر سلسله ی عرفا شد.
به صحبت عبدالقادر گیلانی رسید. وی پیشوا و موسس سلسله ی عرفانی سهروردیه بود. کمال الدین اسماعیل اصفهانی و سعدی شیرازی از ارادتمندان وی بودند. وی از کسانی مثل هبه اللَّه بن احمد شبلی، ابن بطی، ابوزرعه مقدسی، معمر بن فاخر و یحیی بن ثابت حدیث شنید.
و ابن نقطه، ابن نجار، ظهیرالدین محمود زنجانی و ابواسحاق ابن واسطی از وی روایت نقل کرده اند. وی هر سال به سفر مکه و مدینه می رفت و بیشتر عمرش را به وعظ اشتغال داشت. شهاب الدین با ابن فارض وابن عربی و نجم الدین دایه ملاقات داشته است. وی در بغداد درگذشت و در وردیه این شهر به خاک سپرده شد.
از آثارش: «عوارف المعارف» که در سفر مکه نوشته و اسماعیل بن عبد مومن و ظهیرالدین بزغش آن را به فارسی ترجمه کرده اند؛ «رشف النصایح الایمانیه و کشف الفایح الیونانیه؛ رساله ی «السیر و الطیر»؛ «بهجه الاسرار فی مناقب الغوثیه»؛ «نغبه البیان فی تفسیر القرآن»؛ «جذب القلوب الی مواصله المحبوب»؛ رساله ی «اعلام الهدی و عقیده ارباب التقی»؛ «دیوان» اشعار.
wikiahlb: سهروردی
[ویکی فقه] سهروردی (ابهام زدایی). سهروردی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • یحیی بن حبش سهروردی، معروف به «شیخ اشراق»، از برجسته ترین چهره های حکمت اسلامی و فرهنگ ایران زمین• ابوحفص عمر بن محمد سهروردی، شیخ الاسلام ابوحفص عمر بن محمد بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن عمویه بکری، ملقب به سهروردی شافعی
...
...
wikifeqh: سهروردی_(ابهام_زدایی)
دانشنامه عمومی
سهروردی (محله). سهروردی یکی از محله های شمالی شهر تهران پایتخت ایران است که نام از شهاب الدین یحیی سهروردی فیلسوف ایرانی گرفته شده است. این محله از پل سیدخندان آغاز شده و تا خیابان بهار شیراز ادامه می یابد. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: سهروردی (محله)
پیشنهاد کاربران
سلام سهرورد اصله سور برد ای حجراحمر. . . این متنکتاب منجدفی الاعلام لویس معلوف چاپ بیروت لبنان میباشد معنی . . جمله سهرورد اصلش سوره برد کردی است به فارسی سنگ سرخ . . . . باتشکر فرزین ازمریوان
سلام سهرورداصله سوربرد کلمه ای دراصل کردی به معنی سنگ سرخ من این متن رادرکتاب منجد فی الاعلام که نویسنده آن لویس معلوف است خوانده ام کتاب چاپ بیروت لبنان میباشدباکمال احترام ف ازمریوان
پاسخ به کاربر ولان ایر:
" سنگ قرمز" نشاندهنده یِ جا و مکان است؟؟
شما مردمانِ گذشته را نادان فرض کردی؟
برای نمونه اگر کسی بگوید: من در سهرورد زندگی می کنم یعنی دارد می گوید: من در سنگِ سرخ زندگی می کنم!!! گستره واژگانت کم است، کمی بالا ببر. تازه هنگامیکه به پارسی می نویسی، کُرد درست است .
" سنگ قرمز" نشاندهنده یِ جا و مکان است؟؟
شما مردمانِ گذشته را نادان فرض کردی؟
برای نمونه اگر کسی بگوید: من در سهرورد زندگی می کنم یعنی دارد می گوید: من در سنگِ سرخ زندگی می کنم!!! گستره واژگانت کم است، کمی بالا ببر. تازه هنگامیکه به پارسی می نویسی، کُرد درست است .
درزبان کوردی
( سهرورد ) تلفظ اشتباه ( سوره بردِ ) به معنی ( سنگ قرمز ) است
هنوز طوایفی از کوردها که ترکی حرف میزنن ( ترکها هنوز به اونها کورد میگن ) در قیدار زندگی میکنن
مخلص دوست هم دانشجوییم مجید هستم که مادرش از همان طایفه ی کوردها قیدار بود و چشماش درشت و به سیاهی شب بود، مثل کرمانجها
... [مشاهده متن کامل]
( سهرورد ) تلفظ اشتباه ( سوره بردِ ) به معنی ( سنگ قرمز ) است
هنوز طوایفی از کوردها که ترکی حرف میزنن ( ترکها هنوز به اونها کورد میگن ) در قیدار زندگی میکنن
مخلص دوست هم دانشجوییم مجید هستم که مادرش از همان طایفه ی کوردها قیدار بود و چشماش درشت و به سیاهی شب بود، مثل کرمانجها
... [مشاهده متن کامل]
فیلسوف بزرگ
که نام یکی از شهر های تهران هم هست 💢
که نام یکی از شهر های تهران هم هست 💢
شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهاب الدین ، شیخ اشراق ، شیخ مقتول و شیخ شهید[۱] ( ۵۴۹ - ۵۸۷ ق / ۱۱۵۴ - ۱۱۹۱ م ) فیلسوف نامدار کرد[۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲] ایرانی است.
... [مشاهده متن کامل]
محتویات [نمایش]
زندگی [ویرایش]
قابل اعتمادترین منبع برای مطالعه زندگی نامه سهروردی کتاب نزهه الارواح و روضه الافراح است که تاریخ فلسفه ای است و به دستِ یکی از مهم ترین شارحان آثار سهروردی، شمس الدین شهروزی نوشته شده است. اصل عربی این کتاب هنوز در ایران منتشر نشده است.
شهاب الدین سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری/۱۱۵۵ میلادی در دهکده سهرورد از قیدار زنجان واقع در ایران زاده شد. وی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود در نزد مجدالدین جیلی استادِ فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیک اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت. [۱۳] سهروردی بعد از آن به اصفهان، که در آن زمان مهم ترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید. در گزارش ها معروف است که یکی از هم درسان وی، فخر الدین رازی، که از بزرگ ترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعد از آن زمان، و بعد از مرگ سهروردی، نسخه ای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.
سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت، و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد. در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دوره های درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، و چنان چه از گزارش ها برمی آید، مناظر شام در سوریه کنونی او را بسیار مجذوب خود نمود. در یکی از سفرها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی ( سردار معروف مسلمانان در جنگ های صلیبی ) دیدار کرد. ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به صوفیان و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان برد.
اما سخن گفتن های بی پرده و بی احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می شد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصا از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.
وفات [ویرایش]
عاقبت به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین می گوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آن ها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند.
صلاح الدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیون بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تایید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.
به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در سال ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان جا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت و مزار ایشان در مسجد امام سهرودی شهر حلب می باشد[۱۴]. علت مستقیم وفات وی معلوم نیست. ( البته مشهور آن است که سهروردی به دلیل گرسنگی از دنیا رفت. ) [۱۵]
بزرگداشت [ویرایش]
روز بزرگداشت ایشان به تائید مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران ، ۸ مرداد هرسال برابر با ۲۹ ژوئیه می باشد[۱۶] که در این روز همایش ها، بزرگداشتها و یادبودهایی برای ایشان برگزار می شود [۱۷].
خصوصیات اجتماعی [ویرایش]
رفتار سهروردی خالی از غرابت نبوده است چنانکه در عین کناره گیری از خلق و خلوت گزینی، اهل بحث و مناظره و جدل بوده است و شاید اگر این میل در او نبود ناگزیر از افشای سر ربوبیت نمی شد و تعصب قشریان را بر نمی انگیخت و جان خویش بر سر این کار نمی نهاد. 1 سدیدالدین ( معروف به ابن رفیقه ) نگاه مردمان آن زمان نسبت به سهروردی را به زیبایی نقل می کند: « روزی با شیخ شهاب الدین در مسجد جامع میافارقین راه می رفتیم ، او جبه کوتاهِ آسمانی رنگی پوشیده بود و فوطه تابیده ای را به سر بسته بود، یکی از دوستان مرا با او دید. مرا به کناری کشید و گفت : مگر کسی نبود با او راه بروی که با این خربنده حرکت می کنی ! گفتم ساکت باش ، مگر او را نمی شناسی ؟ گفت : نه او را نمی شناسم . گفتم : این عالم وقت و حکیم عصر است ، این جوان پریشان ظاهر شهاب الدین سهروردی است . در موردش گویند که شیخ به مقامات عالیه و نهایت مکاشفه رسیده و صاحب کرامات و خوارق عادات گردیده است. » 2 با اندکی تحقیق در منابع تاریخی، می توان دریافت که شناخت مردمان آن دوره مشابه روایتی بود که نقل گردید. و سهرودی را به ژنده پوشی و حتی بعضی به دیوانگی می خواندند.
فلسفه اشراق [ویرایش]
سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. او نظریه خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد. [۱۸] سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب داده اند. او خود فلسفه اش را حکمت اشراق نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora consurgens نام نهاده اند. اما این تفکر فلسفه خاص افلاطونی نیست و در آن آرای افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان و زرتشت و هرمس و اسطوره تحوت و آرای نخستین صوفیان مسلمان در هم آمیخته است. [۱۹]
مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمی داند. عرفان است از این نظر که کشف و شهود و اشراق را شریف ترین و بلندمرتبه . . .
... [مشاهده متن کامل]
محتویات [نمایش]
زندگی [ویرایش]
قابل اعتمادترین منبع برای مطالعه زندگی نامه سهروردی کتاب نزهه الارواح و روضه الافراح است که تاریخ فلسفه ای است و به دستِ یکی از مهم ترین شارحان آثار سهروردی، شمس الدین شهروزی نوشته شده است. اصل عربی این کتاب هنوز در ایران منتشر نشده است.
شهاب الدین سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری/۱۱۵۵ میلادی در دهکده سهرورد از قیدار زنجان واقع در ایران زاده شد. وی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود در نزد مجدالدین جیلی استادِ فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیک اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت. [۱۳] سهروردی بعد از آن به اصفهان، که در آن زمان مهم ترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید. در گزارش ها معروف است که یکی از هم درسان وی، فخر الدین رازی، که از بزرگ ترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعد از آن زمان، و بعد از مرگ سهروردی، نسخه ای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.
سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت، و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد. در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دوره های درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، و چنان چه از گزارش ها برمی آید، مناظر شام در سوریه کنونی او را بسیار مجذوب خود نمود. در یکی از سفرها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی ( سردار معروف مسلمانان در جنگ های صلیبی ) دیدار کرد. ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به صوفیان و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان برد.
اما سخن گفتن های بی پرده و بی احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می شد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصا از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.
وفات [ویرایش]
عاقبت به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین می گوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آن ها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند.
صلاح الدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیون بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تایید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.
به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در سال ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان جا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت و مزار ایشان در مسجد امام سهرودی شهر حلب می باشد[۱۴]. علت مستقیم وفات وی معلوم نیست. ( البته مشهور آن است که سهروردی به دلیل گرسنگی از دنیا رفت. ) [۱۵]
بزرگداشت [ویرایش]
روز بزرگداشت ایشان به تائید مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران ، ۸ مرداد هرسال برابر با ۲۹ ژوئیه می باشد[۱۶] که در این روز همایش ها، بزرگداشتها و یادبودهایی برای ایشان برگزار می شود [۱۷].
خصوصیات اجتماعی [ویرایش]
رفتار سهروردی خالی از غرابت نبوده است چنانکه در عین کناره گیری از خلق و خلوت گزینی، اهل بحث و مناظره و جدل بوده است و شاید اگر این میل در او نبود ناگزیر از افشای سر ربوبیت نمی شد و تعصب قشریان را بر نمی انگیخت و جان خویش بر سر این کار نمی نهاد. 1 سدیدالدین ( معروف به ابن رفیقه ) نگاه مردمان آن زمان نسبت به سهروردی را به زیبایی نقل می کند: « روزی با شیخ شهاب الدین در مسجد جامع میافارقین راه می رفتیم ، او جبه کوتاهِ آسمانی رنگی پوشیده بود و فوطه تابیده ای را به سر بسته بود، یکی از دوستان مرا با او دید. مرا به کناری کشید و گفت : مگر کسی نبود با او راه بروی که با این خربنده حرکت می کنی ! گفتم ساکت باش ، مگر او را نمی شناسی ؟ گفت : نه او را نمی شناسم . گفتم : این عالم وقت و حکیم عصر است ، این جوان پریشان ظاهر شهاب الدین سهروردی است . در موردش گویند که شیخ به مقامات عالیه و نهایت مکاشفه رسیده و صاحب کرامات و خوارق عادات گردیده است. » 2 با اندکی تحقیق در منابع تاریخی، می توان دریافت که شناخت مردمان آن دوره مشابه روایتی بود که نقل گردید. و سهرودی را به ژنده پوشی و حتی بعضی به دیوانگی می خواندند.
فلسفه اشراق [ویرایش]
سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. او نظریه خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد. [۱۸] سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب داده اند. او خود فلسفه اش را حکمت اشراق نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora consurgens نام نهاده اند. اما این تفکر فلسفه خاص افلاطونی نیست و در آن آرای افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان و زرتشت و هرمس و اسطوره تحوت و آرای نخستین صوفیان مسلمان در هم آمیخته است. [۱۹]
مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمی داند. عرفان است از این نظر که کشف و شهود و اشراق را شریف ترین و بلندمرتبه . . .