سهد

لغت نامه دهخدا

سهد. [ س َ ] ( ع ص ) نیکو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

سهد. [ س َ هََ ] ( ع مص ) بیدار شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیخواب شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).

سهد.[ س ُ ] ( ع اِمص ) بیداری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

سهد. [ س ُ هَُ ] ( ع ص ) کم خواب تیزخاطر. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کم خواب. ( بحر الجواهر ).

فرهنگ فارسی

کم خواب تیز خاطر کم خواب

واژه نامه بختیاریکا

( سُهد ) سوخت؛ ضرر

پیشنهاد کاربران

بپرس