سهار
لغت نامه دهخدا
سهار. [ س َه ْ ها ] ( ع ص ) بسیار بیدار. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
سهار
در گویش محلی راوری ، به بوی تخم مرغ ، سار یا سهار میگویند ( به آدمی که دلچسب نیست هم ، سار ، میگویند )
در گویش محلی راوری ، به بوی تخم مرغ ، سار یا سهار میگویند ( به آدمی که دلچسب نیست هم ، سار ، میگویند )
سهار به لحجه بندری ها یعنی کثیف
بوی بد ، بوی گند، بوی بد ماهی
بوی بد گوشت مرغ پخته نشده که با بوی فساد گوشت تفاوت دارد
بوی سهاردر لهجه کرمانی به معنی بوی بد مرغ و گوشت
سلام ، در شهرستان فسا سهار همان زُهم عربی است . به معنای بوی بد گوشت و یا ماندگی .
سَهار به گویش بندرخمیر کثیف ، مزخرف ، lousy
سهار یعنی کثیف برای ادم نچسپ و نخواستنی
کثیف در زبان ملکی گالی بشکرد
سهار متعفن، کثیف، گندیده
بیداری . . . . . .
سِهار، خوراک مانده و گندیده، هر ماده آلی که گندیده باشد. سِهار شدن = گندیدن
در گویش فارسی جیرفت
در گویش فارسی جیرفت
به معنی کثیف، غیر بهداشتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)