سه نوبت

لغت نامه دهخدا

سه نوبت. [ س ِ ن َ ب َ ] ( اِ مرکب ) کنایه از زمان کودکی ، جوانی و پیری و زمان تهجد، اشراق و چاشت. در قدیم در همین اوقات ثلاثه نوبت می انداختند، اما از زمان سنجر پنج نوبت مقرر شده. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). و نوبت انداختن را نیز گویند، یعنی نقاره زدن چه در قدیم سه وقت نوبت می انداخته اند و آنرا اسکندر وضع کرد و در زمان سنجر پنج و به پنج نوبت شهرت یافت. ( از برهان ).

فرهنگ فارسی

۱ - سه بار نقاره کوبیدن در شبانه روز در سرای شاهان . ۲ - کودکی جوانی پیری
کنایه از زمان کودکی و جوانی و پیری و زمان تهجد و اشراق و چاشت و در قدیم در همین اوقات ثلاثه نوبت می انداختند اما از زمان سنجر پنج نوبت مقرر شده

پیشنهاد کاربران

بپرس