سه ضربه زدن. [ س ِ ض َ ب َ / ب ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) کسی را بسه مرتبه بر زمین زدن. ( فرهنگ فارسی معین ). || پیشی و سبقت گرفتن : در صفت یگانگی آن صف چارگانه را بنده سه ضربه میزند در دو زبان شاعری.
خاقانی.
و با سغد سمرقند و غوطه دمشق لاف زیادتی میزد به اندک روزی دیار لوط و زمین سبا را سه ضربه زد. ( تاریخ سلاجقه کرمان ازامثال و حکم ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) کسی را سه مرتبه به زمین زدن . ( در کشتی ) .