سه تَرکه یعنی سه نفره. این اصطلاح بیشتر در مورد وسایل نقلیه موتوری به کار می رود که راکب سه نفر را علیرغم مقررات راهنمایی و رانندگی عقب و تَرک موتور سوار می کند. حالا اگر شب باشد، وسیله نقلیه موتور گازی باشد و راکب گواهی نامه هم نداشته باشد دیگه واویلا. . . چی شود!
کلمه سه ترکه در شهر گلپایگان اشاره به خوط گیاه اسپند دارد، به این منظور که انشالله چشم های شور مانند خط های این گیاه ترک بردارد.
سترکه یا سه تَرکه ( به لهجه بومی سه تِرکه )
اولا؛
گوتفریدهردر، معتقد است فولکلور ریشه ملت ها را تشکیل می دهد و کتابی دارد به نام صدای ملت ها در ترانه های شان. ماکسیم گورکی می گوید باید ادبیات فولکلور را گردآوری کرد، آموخت. ییری سیپک گونه های ادبیات فولکلور ایران را از میان نوشته های مورخین دوران باستان مانند هرودوت و گزنوفون جستجو کرده است ( نک: ییری سیپک، ادبیات فولکلور ایران، ترجمه محمد اخگری ) .
... [مشاهده متن کامل]
بنابراین، نه تنها نباید فرهنگ فولکلور را به سخره گرفت، بلکه باید ابتکار این شیربانوی گلپایگانی بزرگ و در خور احترام را که هنرمندانه، هوشمندانه و البته عزتمندانه بجای حسود، واژه ترامپ ( دشمن مردم ایران ) را جایگزین کرده، تکریم کرد و ستود که با شجاعت تمام و صدقی صاف و ناب، دشمنی زبون را که شاهان دیگر کشورها در برابرش گنگ شده، چشمانشان به تیک عصبی دچار ( پادشاه اردن ) ، اینگونه و به پشه ای تحقیر می کند و هنرمندان را گفت بجای تمسخر، اگر می توانند واژگان فولکلور را به شعر درآورند، همان گونه که یکی از هنرهای شاعرانی بزرگی مثل حافظ آن است که توانسته اند واژه عامیانه را در کلام فاخر بگنجانند، مثل واژه خاک انداز:
خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
پیش تر زانکه شود کاسه سر خاک انداز
پس تمسخر این لفظ، تمسخر این شجاعت، یعنی تمسخر فرهنگ غنی فولکلور خودمان. یعنی نهایت جهل و بی خردی مان.
و اما؛
دوم:
در گلپایگان وقتی اسپند - که در لهجه محلی به بوته آن " کُجار" /kojar/ می گویند و احتمال می رود نام دانه آن سِتورکا باشد - روی آتش می ریختند برای دفع چشم زخم، این شعر محلی را می خواندند:
"صل علی سه ترکه/ چشم حسود بترکه" و بعد اسپند را دور سر فرد می چرخاندند.
به قول مولوی:
من سپند از چشم بد کردم پدید
در سپندم نیز چشم بد رسید
اما احتمالات:
احتمال اول: سَتَرکا که در فرهنگ لغت Vullers, Johann August آمده که نوعی صمغ سرخ مایل به سیاه از نوعی گیاه است که با این تعبیر، احتمال می رود سترکه همان ستارکا و نام کهن اسپند بوده باشد و با تلفظ محلی سترکه هم ریشه باشد.
احتمال دوم:واژه مشابه دیگری است سُتُرکِش به معنای جلال و هیبت است؛
احتمال سوم: سترکه می تواند سترگ باشد به معنای بزرگ و رشید؛در برخی منابع Bartholomae, Christian سِتورا به معنای بزرگ و قوی است که با واژه سترگ فارسی نیز هم ریشه است.
در منابع دیگری سترگ را در فارسی باستان Sturakah گفته اند.
با توجه به فرهنگ های لغت و واژگان مشابه کهن در لهجه گلپایگانی که پرشمار است، سَترَکا نزدیک تر و صائب تر به نظر می رسد.
سایر احتمالات:
ترکه یا تیرکه یا تورکه در لهجه گلپایگانی به معنای دانه ی گِرد هم هست؛ مثلا به حبه انگور می گویند: تیرکه ی انگور؛ لذا بسا سترکه نوعی مهره رنگی با سه رنگ مختلف باشد که برای چشم زخم استفاده می شد.
ترکه را معنای شاخ تر و نازک، میراث و نیز گیاهاسپند وقتی سه شعبه می شود هم می گویند.
ضمنا؛
صلّ علی. . . مجازاً به معنای ماشاءالله است.
و
تکمله:
لهجه گلپایگانی یکی از لهجه های زبان فارسی است که واژگان آن بسیار کهن و دیرینه هستند و هنوز هم می توان به کلماتی برخورد که ریشه در فارسی باستان یا میانه دارند. البته سنگ نگاره های شش هزارساله در رودخانه اناربار و نیز، سنگ نبشته به جا مانده به زبان پهلوی نشان دهنده این قدمت است. در این لهجه به اسامی و واژه هایی برمی خوریم که حکایت از این دیرینگی دارند مثل:
نام روستای نیوان که از نیو NIV به معنای پهلوان گرفته شده و در شاهنامه فردوسی آمده است،
یا روستای فیلاخُس که نام یکی از سرداران سلوکی است،
یا اسفرنجان که برگرفته از واژه اسپوهرنگان به معنای محل پرورش اسب در دوران هخامنشی است،
واژه هایی مانند ویر نبودن به معنای به یاد نداشتن، که در شاهنامه هم آمده و یا فعل پیشوندی درگشتن به معنای واژگون شدن، حتی برابرواژگان عربی را نیز می توان در آن جستجو کرد؛ مثل پسین به معنای عصر. از جمله ظرفیت های زبانی لهجه گلپایگانی است که جای مطالعه و تحقیق دارد.
اولا؛
گوتفریدهردر، معتقد است فولکلور ریشه ملت ها را تشکیل می دهد و کتابی دارد به نام صدای ملت ها در ترانه های شان. ماکسیم گورکی می گوید باید ادبیات فولکلور را گردآوری کرد، آموخت. ییری سیپک گونه های ادبیات فولکلور ایران را از میان نوشته های مورخین دوران باستان مانند هرودوت و گزنوفون جستجو کرده است ( نک: ییری سیپک، ادبیات فولکلور ایران، ترجمه محمد اخگری ) .
... [مشاهده متن کامل]
بنابراین، نه تنها نباید فرهنگ فولکلور را به سخره گرفت، بلکه باید ابتکار این شیربانوی گلپایگانی بزرگ و در خور احترام را که هنرمندانه، هوشمندانه و البته عزتمندانه بجای حسود، واژه ترامپ ( دشمن مردم ایران ) را جایگزین کرده، تکریم کرد و ستود که با شجاعت تمام و صدقی صاف و ناب، دشمنی زبون را که شاهان دیگر کشورها در برابرش گنگ شده، چشمانشان به تیک عصبی دچار ( پادشاه اردن ) ، اینگونه و به پشه ای تحقیر می کند و هنرمندان را گفت بجای تمسخر، اگر می توانند واژگان فولکلور را به شعر درآورند، همان گونه که یکی از هنرهای شاعرانی بزرگی مثل حافظ آن است که توانسته اند واژه عامیانه را در کلام فاخر بگنجانند، مثل واژه خاک انداز:
خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
پیش تر زانکه شود کاسه سر خاک انداز
پس تمسخر این لفظ، تمسخر این شجاعت، یعنی تمسخر فرهنگ غنی فولکلور خودمان. یعنی نهایت جهل و بی خردی مان.
و اما؛
دوم:
در گلپایگان وقتی اسپند - که در لهجه محلی به بوته آن " کُجار" /kojar/ می گویند و احتمال می رود نام دانه آن سِتورکا باشد - روی آتش می ریختند برای دفع چشم زخم، این شعر محلی را می خواندند:
"صل علی سه ترکه/ چشم حسود بترکه" و بعد اسپند را دور سر فرد می چرخاندند.
به قول مولوی:
من سپند از چشم بد کردم پدید
در سپندم نیز چشم بد رسید
اما احتمالات:
احتمال اول: سَتَرکا که در فرهنگ لغت Vullers, Johann August آمده که نوعی صمغ سرخ مایل به سیاه از نوعی گیاه است که با این تعبیر، احتمال می رود سترکه همان ستارکا و نام کهن اسپند بوده باشد و با تلفظ محلی سترکه هم ریشه باشد.
احتمال دوم:واژه مشابه دیگری است سُتُرکِش به معنای جلال و هیبت است؛
احتمال سوم: سترکه می تواند سترگ باشد به معنای بزرگ و رشید؛در برخی منابع Bartholomae, Christian سِتورا به معنای بزرگ و قوی است که با واژه سترگ فارسی نیز هم ریشه است.
در منابع دیگری سترگ را در فارسی باستان Sturakah گفته اند.
با توجه به فرهنگ های لغت و واژگان مشابه کهن در لهجه گلپایگانی که پرشمار است، سَترَکا نزدیک تر و صائب تر به نظر می رسد.
سایر احتمالات:
ترکه یا تیرکه یا تورکه در لهجه گلپایگانی به معنای دانه ی گِرد هم هست؛ مثلا به حبه انگور می گویند: تیرکه ی انگور؛ لذا بسا سترکه نوعی مهره رنگی با سه رنگ مختلف باشد که برای چشم زخم استفاده می شد.
ترکه را معنای شاخ تر و نازک، میراث و نیز گیاهاسپند وقتی سه شعبه می شود هم می گویند.
ضمنا؛
صلّ علی. . . مجازاً به معنای ماشاءالله است.
و
تکمله:
لهجه گلپایگانی یکی از لهجه های زبان فارسی است که واژگان آن بسیار کهن و دیرینه هستند و هنوز هم می توان به کلماتی برخورد که ریشه در فارسی باستان یا میانه دارند. البته سنگ نگاره های شش هزارساله در رودخانه اناربار و نیز، سنگ نبشته به جا مانده به زبان پهلوی نشان دهنده این قدمت است. در این لهجه به اسامی و واژه هایی برمی خوریم که حکایت از این دیرینگی دارند مثل:
نام روستای نیوان که از نیو NIV به معنای پهلوان گرفته شده و در شاهنامه فردوسی آمده است،
یا روستای فیلاخُس که نام یکی از سرداران سلوکی است،
یا اسفرنجان که برگرفته از واژه اسپوهرنگان به معنای محل پرورش اسب در دوران هخامنشی است،
واژه هایی مانند ویر نبودن به معنای به یاد نداشتن، که در شاهنامه هم آمده و یا فعل پیشوندی درگشتن به معنای واژگون شدن، حتی برابرواژگان عربی را نیز می توان در آن جستجو کرد؛ مثل پسین به معنای عصر. از جمله ظرفیت های زبانی لهجه گلپایگانی است که جای مطالعه و تحقیق دارد.