سنگین دست

لغت نامه دهخدا

سنگین دست. [ س َ دَ ] ( ص مرکب ) کسی که بتأمل و تانی کار کند. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
بیستون را تیشه ام در حمله اول گداخت
نیست با من نسبتی فرهاد سنگین دست را.
صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کسیکه بتامل و تانی کار کند

مترادف ها

ham-handed (صفت)
زشت، بی مهارت، سنگین دست

ham-fisted (صفت)
سنگین دست

heavy-handed (صفت)
زشت، بی مهارت، خام دست، سنگین دست

پیشنهاد کاربران

بپرس