سنگم

لغت نامه دهخدا

سنگم. [ س َ گ َ ] ( اِ ) همراه. رفیق. ( برهان ) ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ). مردم همراه و رفیق و همدم. ( ناظم الاطباء ). رجوع به سنگمبر و سنگار شود. || اتصال و امتزاج دو کس یا دو چیز و در زبان هندی نیز همین معنی رادارد. ( برهان ) ( از آنندراج ). اتصال دو چیز با هم. ( فرهنگ رشیدی ). || همسفر. ( ناظم الاطباء ).

سنگم. [ س َ گ ُ ] ( اِ ) پرنده ای است بغایت تیز و بعضی گویند جانوری است مانند جعل که پیوسته در حمامها میباشد و بعضی دیگر گویند کرمی است. ( برهان ) ( از آنندراج ). جانوری است پرنده. ( شرفنامه منیری ). جانوری است مانند جعل که در حمام ها باشد. ( از فرهنگ رشیدی ). ابن وردان. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

پرنده ایست بغایت تیز رو و بعضی گویند جانوریست مانند جعلک پیوسته در حمامها می باشد و بعضی دیگر گویند کرمیست .

پیشنهاد کاربران

بپرس