سنگ و سبو، سبو و سنگ ؛ دو ضد جمع نشدنی ، نظیر:آتش و پنبه ، پشه و باد، آتش و اسپند، سنگ و آبگینه. ( امثال و حکم ) :
سقّای سرای امل خصم ترا دید
فریاد همی کرد که سنگی و سبویی.
انوری.
چون شباهنگ بغروب آهنگ کرد و مشاطه رواح جبین صباع رازناک. . . بقدم عشق تو در جستجوی شدم از آن مقصود جز سبو و سنگ ندیدم. ( مقامات حمیدی ) .
... [مشاهده متن کامل]
زرنگش نیست ایمن هیچ جویی
مسلم نیست از سنگ و سبویی.
نظامی.
چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
عاشقی و نیکنامی سعدیا سنگ و سبوست.
سعدی.