سنگ زور

لغت نامه دهخدا

سنگ زور. [ س َ گ ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ( اصطلاح پهلوانان ایران ) سنگی که بدست بر سر و دوش میگردانند. و صاحب مصطلحات الشعرا در تفسیر میل نوشته که چوبی باشد گران و گنده که پهلوانان بدان ورزش کنند و آنرا میلگری و سنگ زور نیز گویند. ( آنندراج ) :
بود کوه بیستون فرهاد را گر سنگ زور
از دل سنگین خوبان است سنگ زور من.
صائب ( از آنندراج ).
برداشت تا بسینه دلم سنگ زور عشق
این کار قوت کمر کوه طورنیست.
محمد اسلم سالم ( از آنندراج ).
راضی سخنوران همه دانند در سخن
الوند را کمر شکند سنگ زور ما.
فصاحت خان راضی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

باصطلاح پهلوانان ایران سنگی که بدست بریر و دوش می گردانند .

پیشنهاد کاربران

بپرس