سنگ در ساغر زدن ؛ طرد کردن. بدور افکندن :
سنگ در ساغرنیک و بد ایام زنند
وز کف سنگدلان نصفی و ساغرگیرند.
مجیر بیلقانی.
سنگ بر قرابه زدن . [ س َ ب َ ق َرْ را ب َ / ب ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) سنگ بر شیشه زدن . کنایه از توبه کردن و گذشتن از شراب باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) . || کنایه از منغص شدن و کردن عیش . ( آنندراج ) ( مجموعه ٔ مترادفات ص 100 ) .