سنگ بر سبو زدن. [ س َ ب َ س َزَ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از توبه کردن از شراب خوردن و عیش منغص کردن و شدن. ( آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ص 100 ). سنگ بر سبو آمدن. ( آنندراج ) : شد آبروی من همه در عشق ریخته تا خیره خیره سنگ زدی بر سبوی من.
امیرمعزی ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
کنایه از توبه کردن از شراب خوردن و عیش و منغض کردن و شدن .
پیشنهاد کاربران
کنایه از هویدا کردن رمز و رازی چو خواهی که پیدا کنی گفت و گوی ببــــــایــــــد زدن سنـــــــــگ را بر ســــــــبوی فردوسی