سنگ بر دل زدن ؛ کنایه از دل از هوس بریدن. دل بر ترک محبوب نهادن و صبر پیشه کردن. نظیر: دندان در جگر گذاردن ، سنگ بر دل بستن :
بمیخانه در سنگ بردل زدند
کدو را نشاندند و گردن زدند.
سعدی ( بوستان ) .
بمیخانه در سنگ بردل زدند
کدو را نشاندند و گردن زدند.
سعدی ( بوستان ) .
سنگ بر دل زدن ؛ کنایه از دل از هوس بریدن. رجوع به این ترکیب ذیل زدن شود.