سنوس

لغت نامه دهخدا

سنوس. [ س ُ ] ( اِ ) نام درختی. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نام گیاهی و به این معنی بصورت سیوس هم آمده است. ( برهان ) ( آنندراج ). سندریطس است که نبات حدیدی نیز نامند. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به سیوس شود.

سنوس. [ س ِ ] ( اِ ) خرمن غله کوفته که هنوز باد نداده و کاه را از دانه جدا نکرده باشند. ( ناظم الاطباء ).

سنوس. [ س ِ ] ( اِخ ) یکی از سرداران سپاه اسکندر مقدونی که در لشکرکشی با داریوش فرماندهی سپاه را به عهده داشت. رجوع به فهرست اعلام ایران باستان شود.

فرهنگ فارسی

محمد بن علی بن سنوس - مشهور به سنوسی الخطابی الحسنی الادریی موسس پیشوای طریفه سنوسیه اول

پیشنهاد کاربران

بپرس