سنوت

لغت نامه دهخدا

سنوت. [ س َن ْ نو ] ( ع اِ )مسکه. || پنیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || شهد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). انگبین. ( مهذب الاسماء ). عسل. ( اقرب الموارد ). || نوعی از خرما. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شیره سطبر از هر چیزی. || رازیانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || زیره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ).
- رجل سنوت ؛ مرد بدخلق.( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مسکه پنیر شهد نوعی از خرما

پیشنهاد کاربران

بپرس