سندری

لغت نامه دهخدا

سندری. [ س َ دَ ری ی ] ( ع ص ) دلیر. || سخت دراز. || بزرگ چشم. || نیکو. || ( اِ ) شیر بیشه. || پیکان سپید که از سندره ساخته باشند. || پیمانه بزرگ. || هیچکاره. || نوعی از مرغان. || سنان کبود. || مرد شتاب کار. || کمان زه کرده استوار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نوعی از طیر است. ( فهرست مخزن الادویه ). نوعی از مرغان. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس