سنجیدگی

/sanjidegi/

مترادف سنجیدگی: متانت، وقار ، دانایی، فهمیدگی

متضاد سنجیدگی: ناسنجیدگی

معنی انگلیسی:
deliberateness, soberness, judiciousness

لغت نامه دهخدا

سنجیدگی. [ س َ دَ / دِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی سنجیده. || پختگی. || وزنة. ( منتهی الارب ). رجوع به سنجیده و سنجیدن شود.

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی سنجیده . یا پختگی

فرهنگ عمید

۱. سنجیده بودن.
۲. آزمودگی.

پیشنهاد کاربران

بپرس