لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
اشتباه کردن، سنبل کردن، من من کردن، لکنت زبان پیدا کردن، کورکورانه جلو رفتن، توپ را از دست دادن
سرهم بندی کردن، سنبل کردن، ناشیگری، خطا کردن
خراب کردن، سرهم بندی کردن، سنبل کردن، از شکل انداختن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید