سناتروک

پیشنهاد کاربران

در سال ۷۵ پ. م. شاهی اشکانی به تخت نشست که متاسفانه نامش را به شیوه های گوناگون نوشته اند. در جلد سوم «تاریخ ایران کمبریج» بر پایه ی منبع های رومی نام او به شکل های زیر آمده است:
- سَناترئوسس ( Sanatroeces )
...
[مشاهده متن کامل]

- سیناتروسس ( Sinatroces یا Sinatruces )
- سینتریکوس ( Sintricus )
- حتا ساتیرون ( Satirun )
در تاریخ نگاری معاصر ما نام او به نوعی ساده تر شده است و به شکل سناتروک ( Sanatruk یا Sanatruq ) یا سناتروکو ( Sanatruqu ) نوشته می شود.
جلد پنجم از کتاب هفت جلدی «هفت پادشاهی بزرگ باستان خاوری» ( The Seven Great Monarchies of the Ancient Eastern World ) نوشته ی جورج راولینسون ( سال ۱۸۷۳ م. / ۱۲۵۲ خ. ، زمان ناصرالدین شاه ) نخستین کتابی است که در دوران ما به تمامی درباره ی شاهنشاهی اشکانیان نوشته شده است. در فصل دهم این کتاب راولینسون سناتروک را به احتمال زیاد پسر مهرداد یکم ( در انگلیسی: Mithridates ) ، اشک ششم، و بنابراین برادر فرهاد دوم ( در انگلیسی: Phraates ) می داند.
راولینسون احتمال می دهد که در یکی از جنگ های مهرداد یکم با سکاهای باختری ( Scythians ) این پسر بزرگ به عنوان گروگان به سکاهای باختری سپرده شد و بیش از پنجاه سال از عمرش را در میان سکاهای باختری گذراند. پس از مرگ مهرداد یکم، گروهی از سکاهای باختری که به نام «سکاهای رونده» یا کوچ نشین ( در انگلیسی: Sacauracae برگرفته از عبارت پارسی Saka ravuka یعنی سکای رونده ) سناتروک را به پادشاهی رساندند. راولینسون می نویسد که پس از مرگ سناتروک پسرش فرهاد سوم به پادشاهی رسید.
مجسمه ی سناتروک - موزه ی بغداد
( متاسفانه در تجاوز امریکاییان به عراق این مجسمه آسیب دیده و به نوشته ی پایگاه اینترنتی موزه ی بغداد سر جدا شده ی این مجسمه در خانه ی یک نفر در سوریه پیدا شده! )
در منبع های دیگری نام دختر سناتروک را وَسفَری ( Wasfari ) یا وَسپَری ( Waspari ) یا وَشفَری ( Washfari ) نوشته اند.
مجسمه ی وسفری دختر سناتروک
به نظر من به احتمال فراوان «سناتروک» نام این شاه اشکانی نیست بلکه باید لقب او باشد. تلاش من برای ریشه یابی این نام به جایی نرسید اما این گمان من را دوبه وآز تایید کرد. کتاب مهم دیگری که در دوران ما به تمامی به تاریخ سیاسی اشکانیان پرداخته است کتاب «تاریخ سیاسی پارت» ( A political history of Parthia ) نوشته ی نیلسن کارِل دوبه وآز ( Neilson C. Debevoise ) امریکایی است. دوبواز شاگرد اومستد ( Olmstead ) بود که کتاب «تاریخ شاهنشاهی هخامنشیان» را نوشته است. کتاب تاریخ سیاسی پارت در سال ۱۹۳۸ م. / ۱۳۱۷ خ. نوشته شده است و در سال ۱۳۴۲ خ. به دست علی اصغر حکمت به پارسی برگردانده شد و انتشارات ابن سینا آن را منتشر کرده است. در صفحه ی ۳۷ این ترجمه چنین آمده است:
در حدود سال ۷۵ ق. م. نام شاه دیگری به نام ارشَکان ( Arashkan ) . . . در الواح بابلی ملاحظه می شود و این همان پادشاه موسوم به سیناتروسیس ( Sinatruces ) است که بدون تردید در آن تاریخ بر تخت سلطنت قرار داشته است. این پادشاه پیرمردی بوده است هشتاد ساله که او را در میان قبایل ساکارکائو وارث سلطنت پارت خوانده اند.
بنابراین گویا نام اصلی سناتروک ارشکان بوده است. دوبه وآز نیز به زندگی سناتروک در میان سکاهای باختری و یاری سکاهای رونده برای پادشاه شدن سناتروک اشاره می کند. دوبوآز در صفحه ی ۵۱ می نویسد که پس از سناتروسیس پسرش فرهاد سوم با لقب تئوس ( Theos = خدا ) به جای پدر خود به تخت نشست. البته روشن است که این لقب رومی است و باید ترجمه ی لقب ایرانی او ( شاید «بغ» ) بوده باشد.
هیلدگارد لوی ( Hildegard Lewy ) در مقاله ی خود در سال ۱۹۴۴ م. نام سناتروک در سندهای بابلی را اَرشَه کام ( Arshakam ) خوانده است.
بنابراین تمام منبع های معتبر سناتروک را ایرانی و پدر فرهاد سوم اشکانی و ( با احتمال زیاد ) فرزند مهرداد یکم می دانند. اما به تازگی یکی از خوانندگان این وبلاگ برایم نوشت که عراقیان به خاطر این که سناتروک در شهر «هترا» ( Hatra ) - که امروزه در زبان عربی «حَضر» ( Hadr ) خوانده می شود - شاه بوده او را شاه عرب می خوانند! امروزه شهر حضر در ۲۹۰ کیلومتری شمال غرب بغداد و ۱۱۰ کیلومتری جنوب غرب موصل قرار دارد. لابد به خاطر این که مجسمه ی سناتروک در موزه ی بغداد است! لابد چند وقت دیگر خسرو انوشیروان و خسرو پرویز نیز جزو شاهان عرب به حساب می آیند!
پی نوشت:
درباره ی نام دختر سناتروک یعنی «وسپری/وسفری»، آقای بابک رضوانی پیشنهاد کرد که شاید در اصل «ویس - پَری» بوده است. به نظر من احتمال بدی نیست اما باید پژوهش بیشتر کرد و کارشناسان زبان های کهن نظر بدهند.
نام «ویس» در داستان عاشقانه ی «ویس و رامین» دیده می شود که از زمان اشکانیان به یادگار مانده است. هم چنین خود واژه ی «ویس» به معنای خانه و خاندان نیز هست. جانشین شاه ( ولی عهد ) را در زبان پارسی «ویس - پور» یا «واس - پور» ( در آرامی: بری بیت=پسر خانه ) می گویند. پس شاید ویس - پری به معنای «پَری یا زیباروی خانه و خاندان» بوده باشد اگر واژه ی پری در زمان اشکانیان به معنای امروزی به کار می رفته است.
پی نوشت ۲:
بر پایه ی فرهنگ دهخدا، زنده یاد حسن پیرنیا ( مشیرالدوله ) در کتاب تاریخ ایران باستان خود نام این شاه اشکانی را به شکل «سنتروک» نوشته و گونه های یونانی آن را چنین آورده است:
- سیناتروکس فیه گون ( Sinatrokes Phiegon )
- سینتروکس ( Sintrokes )
- سینترویکس ( Saintroikes )
پیرنیا سناتروک را به جای پسر مهرداد یکم، برادر او دانسته است.
پی نوشت ۳:
پس از جست وجوی بیشتر به مورد دیگری برخوردم:
همزمان با سناتروک که در سال ۷۵ پ. م. در غرب شاهنشاهی اشکانیان در میان رودان به شاهی رسید در شرق ایران در سیستان و بلخ، شاه سکایی/پارتی دیگری - که گویا از خاندان اشکانی نبود - به نام «سنابار» ( Sanabares ) به تخت نشست و به نام خود سکه زد. این دور . . .