سمیل. [ س َ ] ( ع اِ ) بقیه آب در تک حوض و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : سمیلان چو برمی نگیرد قدم وجودیست بی منفعت چون عدم.سعدی ( بوستان ).|| ( ص ) جامه کهنه. ( آنندراج ): ثوب سمیل. ( منتهی الارب ).