سمچ

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - زشت ناپسند . ۲ - بیشرم بیحیا جمع : سماج سمجائ .

پیشنهاد کاربران

دربررسی اجمالی کاربری معانی واژه سنب که به شکل های سُم ، سَم ، سُنب ، سَنب، سُنبه، سُمچ، سَمچ، سُمه، سَمه ، سُمج ، سمنچه، ، سَمج، سُمچه، سُمجک ، سمچک وشَنب درادبیات فارسی بکاررفته ودرفرهنگ های لغت فارسی
...
[مشاهده متن کامل]
معانی آنها نشان داده شده است . می توان این واژه را درمرحله اول بدوگروه معنایی مستقیم واژه ومعانی مترادف آن با واژه های دیگر تقسیم بندی کرد ودرتقسیم بندی ازنوع دیگر آنرا به سه گروه 1 - کاربری بعنوان �سم� چهارپایان سم دار2 - معانی مرتبط با اسم یا مصدرمشتق از فعل سنبیدن به معنی سوراخ یا سوراخ کردن 3 - مترادف با واژه هایی ازقبل حفر، نقب ، دخمه، سرداب، سردابه ، خانه، خانه زیرزمینی ، خانه زیرزمینی مسافران ، زندان دزذان، آغل گوسفندان ، پناهگاه شَبانان، و. غارومغاک وبیغوله وبیغله و. . . وشاید مهرایه ومهراب بکاررفته و دراین مفهوم که دامنه گسترده ای رادارد این مفاهیم درمختصات کنده شدگی دورازدیدبودن وپنهان سازی وپناهگیری وزیرزمینی بودن دارای وجوه مشترک هستند . گروه سوم که درحقیقت گروه دوم ازطرزتقسیم نوع اول درفوق هستند واژه هایی هستند که مترادف این واژه می باشند ازنظر دامنه کاربری این واژه بخشی ازاین دامنه را دربرمی گیرند وبخشی ازآنها ازنظر میزان کاریری درادبیات فارسی نیز رواج وسابقه ای کمتری دارند ودرحقیت ابداع آنها قدمت کمتری دارندودرتوجه به آنها بخش های ازدامنه گستردگی مفهوم واژه سُنب ودرمواردخاص رامی توانندنشان دهند

همان سُمج است که ج ( چ ) فارسی هم آمده ، وبه اشکال مختلف سنب، شنب، سنبه، سمه، سم ( هم به فتحه وهم به ضمه ) وبه معنی خانه زیرزمینی وحفر ونقب است وغارهم سمجی است که بربالای کوه سازند ومترادف مغاک است ودرمراحل بعد به معنی معبد ونیایشگاه وکنذ وصومع هم بکاررفته ( دهخدا ) وسایرفرهنگهای لغت

بپرس