سمهجه

لغت نامه دهخدا

( سمهجة ) سمهجة. [ س َ هََ ج َ ] ( ع مص ) رها کردن. || شتابی نمودن. || سخت تافتن. || شدت و تغلیظ نمودن در سوگند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || روایی دادن در هم را. || دروغ کردن سخن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران