فرهنگ اسم ها
معنی: سفید، معطر و لطیف مانند سمن، ( به مجاز ) دارای اندام معطّر چون سَمن، یا دارای اندام سفید و لطیف، آن که اندامی سفید و لطیف چون سمن دارد
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
سمن بر ویس کرده دیده خونبار
زمان هم رنگ خون آلود دینار.
( ویس و رامین ).
سمن بر بسر اندر آورد خم سوی کاخ شد شادنزدیک جم.
اسدی.
تا بجهان خوشی است و کشی ای صدرخوش زی و کش با سمن بران خوش و کش.
سوزنی.
پرده بر روی سپیدان سمن بر ببریدساخت از پشت سیاهان اغر بگشائید.
خاقانی.
صعب تغابنی بود حور حریر سینه رالاف زنی خارپشت از صفت سمن بری.
خاقانی.
کنیز کاروان بیرون شد از دربرون برد آنچه فرمود آن سمن بر.
نظامی.
سمن بر غافل از نظاره شاه که سنبل بسته بد بر نرگسش راه.
نظامی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه سمن در بر گرفته و بوی خوشی از آن بر آید . ۲ - آنکه برش همچون سمن باشد سپید تن دلبر سمنبر .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید